چون به سجود روند ، سجودشان عبارت از فنا دانستن كل موجودات و فناى وجود خودشان و فناى فناى وجودشان مىباشد ؛ چون به چنين حالى برسند جز مشاهده محبوب چيزى را مشاهده نكنند ؛ چون غير او چيزى نيست كه مشاهده كنند . در حقيقت اين بزرگواران در حال سجده به مشاهده اين حقيقت كه قرآن مجيد به آن ناطق است نايل مىشوند :
كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ * وَيَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلاَلِ وَالاْءِكْرَامِ [222] .
همه آنان كه روى اين زمين هستند ، فانى مىشوند . * و تنها ذات باشكوه و ارجمند پروردگارت باقى مىماند .
ركوع و سجود با اين كيفيت ، در حقيقت حركت واقعى به سوى آزادى و حريت است .
وقتى انسان از طريق ركوع و سجود حقيقى به اين حقيقت برسد كه موجودات در برابر پيشگاه حضرت او فناى محضند ، دلش از همه چيز رسته و تنها پيوسته به عشق و محبت او مىشود و تعبير ديگر ، تمام كششها و جذبهها در برابر او باطل و تنها جذبه حضرت او مىماند و بس ؛ در اين صورت است كه انسان ، تبديل به يك موجود الهى شده و در هستى و هويت و موجوديت او جز خدا چيزى نمىماند .