2 ـ احديت است و اين نام يعنى احد ، چون افعال صفتى است ، پس مراد از آن وحدت در صفات است و به برداشتن دست چپ اشاره به اين مطالب مىنمايد كه پروردگار من چنانچه در مرتبه ذات شريك و شبيه ندارد ؛ هم چنين در مرتبه فعل و صفات نيز شريك ندارد ، بلكه صفاتى كه از براى ذات اثبات مىنمايد همه آنها از خصايص ذاتند و در آن هيچ اشتراكى ندارد .
و اطلاق بعضى صفات چون ، حى و سميع و بصير بر ممكنات از باب اطلاق لفظ مشترك است كه لفظ متحد و معنى متعدد است ، چه حيات ممكن متعلق روح حيوانى است به قالب عنصرى و سمع و بصر و ساير قواى ممكنات هر يك به آلت خاصهاى است كه بدون آنها نتواند تحقق پذيرد و ذات اقدس عليا ، اجل از اين است كه تعلقى به ماده و آلتى داشته باشد و سمع و بصر بارى جل مجده از اين باب نيست بلكه :
بِالَّذى يَسْمَعُ بِهِ يَرى وَبِهِ يَتَكَلَّمُ فَيَأمُرُ وَيَنْهى .
به آن واقعيتى كه مىشنود ، به همان مىبيند و به همان سخن گفته امر و نهى مىنمايد .
خلاصه ذات مقدسش قائم مقام همه صفات خاصه اوست و هيچ چيز نه به حسب ذات و نه به حسب صفات به او شباهت ندارد .
واحد يكتايى است به حسب ذات و واحد يگانگى به حسب صفات و اين دو صفت از صفات جماليهاند ، چنانچه سه صفت ديگر از صفات جلاليهاند و مراد از صفات جماليه صفات ثبوتيه و مراد از صفات جلاليه صفات سلبيه است كه از ساحت قدس حضرت او دور است .
3 ـ نفى مثل است و آن از صفات جلاليه است و برداشتن دو دست با هم اشاره به اين مطلب است كه دو دست با هم در تباين هستند .