آرى ، روح تصفيه شده و نفس تزكيه يافته و عقل منور به نور حضرت دوست گشته و دل آغشته به تواضع و عشق ، لياقت قرار گرفتن در بساط انس دارد و در آنجاست كه حقايق قرآن مجيد بر او مكشوف شده و رابطه حضرت حق را از طريق خطابات با عاشقانش درك مىكند و علت مىگردد كه قارى از عباد صالح حق گشته و تمام هستى خود را با آن جناب يك جا معامله كند و از حضرت دوست جز حضرت دوست را نخواهد .
[ فَإذا شَرِبَ كَأَساً مِنْ هذَا الْمَشْرَبِ حينَئِذٍ لا يَخْتارُ عَلى ذلِكَ الْحالِ حالاً وَلا عَلى ذلِكَ الْوَقْتِ وَقْتاً بَلْ يُؤثِرُهُ عَلى كُلِّ طاعَةٍ وَعِبادَةٍ لِأنَّ فيهِ الْمُناجاةَ مَعَ الرَّبِّ بِلا واسِطَةٍ ]
چون قارى جامى از اين شراب روحانى چشيد و سرش از محبت الهى گرم شد ، هيچ حالى را بر اين حال اختيار نخواهد كرد و بر اين كار ، كارى را ترجيح نخواهد داد و وقتى جز اين وقت نخواهد گرفت ، بلكه چنين برنامهاى را بر اكثر طاعات و عبادات مقدم خواهد داشت ، چرا كه تلاوت كتاب ، مناجات بىواسطه با حضرت اوست و انس با جنابش بدون حاجب و مانع .
[ فَانْظُرْ كَيْفَ تَقْرَءُ كِتابَ رَبِّكَ وَمَنْشُورَ وِلايَتِكَ وَكَيْفَ تُجيبُ أوامِرَهُ وَنَواهيِهِ ، وَكَيْفَ تَمْتَثِلُ حُدُودَهُ ؟ فَإنَّهُ كِتابٌ عَزيزٌ لا يَأتيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزيلٌ مِنْ حَكيمٍ حَميدٍ فَرَتِّلْهُ تَرْتيلاً ]