در هر صورت از آيات قرآن مجيد و روايات و اخبار و فرمايشهاى اولياى حق و حكيمان استفاده مىشود كه غضب مرضى مهلك و رذيلتى ابليسى و صفتى شيطانى است و اين رذيلت در هر كسى باشد از رحمت حق محروم و در بين خلق خدا از اعتبار عارى است . چه نيكوست كه انسان در تمام برخوردهايش از حلم و بردبارى بهره گرفته و از غضب و خشم به دور باشد كه حلم موجب نورانيت و غضب علت تاريكى درون و ظلم و ستم بر مردمان است .
اولياى خدا كه غرق در معرفت حق و منور به نور عشق حضرت دوست بودند از اين رذايل راحت و از اين آلودگىها مصون بودند.
آنان جز لقاى حق و وصال يار طلب نمىكردند و لقا و وصال را در پيراستگى از اوصاف ابليسى و آراستگى به حسنات الهى مىدانستند .
به قول عاشق عارف مرحوم الهى قمشهاى :
محدّث قمى در كتاب پر ارزش « سفينة البحار » مىگويد :
افضل حكما و متكلّمين ، سلطان علما و محقّقان بزرگ وزير خواجه نصير الملّة والدين قدس اللّه روحه در اخلاق و بردبارى و در حلم و حوصله اقتداى به حضرت باقر العلوم عليهالسلام كرده ، آنجا كه يك مرد نصرانى در رهگذر به آنجناب گفت : انت بقر ؟ حضرت فرمود : نه ، من بقر نيستم باقرم ، گفت : تو پسر زنى هستى كه شغلش نانوايى است ، حضرت فرمود : اشتباه كردى .
گفت : تو فرزند زن سياه چهره بد زبانى ، حضرت فرمود : اگر راست مىگويى خدا مادرم را رحمت كند ، اگر دروغ مىگويى خدا تو را بيامرزد ، نصرانى از شدّت حلم و بردبارى حضرت مسلمان شد[323] .
خواجه به پيروى از اين حلم است كه وقتى در زمان قدرت و سطوت و وزارتش نامهاى برايش آمد ، در آن نامه به خواجه خطاب شده بود اى سگ ! پسر سگ !