عرفان اسلامی جلد 10

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عرفان اسلامی - جلد 10

حسین انصاریان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

و هم چنين گويند كه :

حكيمى نزد صاحب ثروتى بود كه به زينت و تجمل و كثرت مال و عدّت مباهات نمودى ، در اثناى محاوره خواست كه آب دهن بيفكند از راست و چپ نگريست موضعى نيافت كه آن را شايد بزاقى كه در دهن جمع كرده بود به روى صاحب خانه افكند ، حاضران عتاب و ملازمت نمودند ، حكيم گفت : ادب نه چنان بود كه آب دهن به اخس و اقبح مواضع افكنند ، من چندان كه از چپ و راست نگاه كردم هيچ موضع خسيس‏تر و قبيح‏تر از روى اين شخص كه جهل موسوم است نيافتم .

و اما مراء و لجاج ، موجب ازاله الفت و حدوث تباين و تباغض و مخاصمت باشد و قوام عالم به الفت و محبت است چنان كه بعد از اين شرح آن داده آيد .

پس مراء و لجاج از فسادهايى بود كه مقتضى رفع نظام عالم باشد و اين تباه‏ترين اوصاف رذايل است .

و اما مزاح ، اگر به قدر اعتدال استعمال كنند محمود بود ، رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله مزاح مى‏كرد ولى اهل هزل نبود .

و امّا وقوف بر حد اعتدال به غايت دشوار بود و اكثر مردمان قصد اعتدال كنند وليكن چون شروع نمايند به مجاوزت حد تعدى كنند تا سبب وحشت شود و غضب كامن[321] را ظاهر كند و چقدر در دل‏ها راسخ گرداند پس مزاح بر كسى كه اقتصار نتواند نگاه داشت محظور بود چه گفته‏اند : حديثى بود مايه كارزار .

و اما تكبر ، به عجب نزديك‏تر است و فرق آن بود كه معجب با نفس خود دروغ مى‏گويد ، به گمانى كه بدو دارد و متكبر با ديگران دروغ مى‏گويد و اگر چه از آن گمان خالى بود و علاج اين نزديك بود به علاج عجب .

و امّا استهزا ، و آن افعال اهل جنون و مسخرگى باشد و كسى بر آن اقدام كند كه به احتمال مثل آن مبالات ننمايد و مذلّت و صغار و ارتكاب رذايل ديگر كه موجب ضحك اصحاب ثروت و ترفّه بود وسيله معيشت خويش سازد و كسى كه به حريت و فضل موسوم بود نفس و عرض خويش را گرامى‏تر از آن دارد كه در معرض يك سفاهت سفيهى آرد و اگر چه در مقابل آنچه در خزاين پادشاهان بود بدو دهند .

و امّا غدر ، را وجوه بسيارى بود ، چه استعمال آن هم در مال و هم در جاه و هم در مودّت و هم در حرم اتفاق افتد و هيچ وجه از وجوه غدر نزديك كسى كه او را اندك مايه انسانيت بود محمود نباشد و از اينجا است كه هيچ كس بدان معترف نشود .

و اما ضيم ، و آن تكليف تحمل ظلم بود غير را بر وجه انتقام ، هم قبح او به قبح ظلم و انظلام كه گفته شده است معلوم شود و عاقل بايد كه بر انتقام اقدام ننمايد تا داند كه به ضررى بزرگتر از آن عايد نخواهد شد و آن بعد از مشاورت عقل و تدبير رأى بود و حصول اين حال بعد از حصول فضيلت حلم تواند بود .

و اما طلب نفايس ، كه موجب مناقشه و منازعت بود مشتمل باشد بر خطاى عظيم از كسانى كه به سعت و قدرت موسوم باشند تا به اوساط الناس چه رسد[322] .

/ 215