كلام خواجه طوسى در غضب - عرفان اسلامی جلد 10

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عرفان اسلامی - جلد 10

حسین انصاریان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

و نيز آن حضرت مى‏فرمايد :

مردى به پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله عرضه داشت : چيزى به من ياد بده ، حضرت فرمود : برو و عصبانى مشو .

آن مرد مى‏گويد : به همان موعظه اكتفا كرده به سوى اهلم روانه شدم ، مدتى گذشت براى قبيله آن مرد جنگى پيش آمد ، آماده كارزار شدند ، آن مرد هم سلاح برداشته به ميان قوم آمد ، ناگهان سخن رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله به يادش آمد كه فرمود : از خشم و غضب بپرهيز .

سلاح را گذاشت و به ميان دشمن آمد و فرياد زد ، از زخم و قتل و زدن اثر و سودى براى طرفين نيست ، من بر ذمه مى‏گيرم كه از مال و منالم به شما بدهم ، تا دست از درگيرى برداريد ، دشمن گفت : آنچه تو مى‏گويى ما به آن سزاوارتريم ، آن گاه هر دو قوم با هم آشتى كرده و آتش غضب بين آنان خاموش شد[318] .

كلام خواجه طوسى در غضب

خواجه نصير طوسى در « اخلاق ناصرى » مى‏گويد :

غضب حركتى بود نفس را كه مبدأ آن شهوت و انتقام بود و اين حركت چون به عنف بود آتش خشم افروخته شود و خون در غليان آيد و دماغ و شريانات از دخانى مظلم ممتلى شود تا عقل محجوب گردد و فعل او ضعيف ، چنان كه حكما گفته‏اند :

بنيه انسانى مانند غار كوهى شود مملو به حريق آتش و محتنق به لهب و دخان كه از آن غار جز آواز و بانگ و مشغله و غلبه اشتعال چيزى ديگر معلوم نشود و در اين حال معالجه اين تغيّر و اطفاى اين نايره در غايت تعذّر بود ، هر چه در اطفاى اشتعال استعمال كنند ماده قوت گيرد و سبب زيادت اشتعال شود ، اگر به موعظت تمسك كنند خشم بيشتر شود و اگر در تسكين حيله نمايند لهب و مشعله زياده گردد و در اشخاص به حسب اختلاف امزجه اين حال مختلف درافتد ، چه تركيبى باشد مانند تركيب كبريت كه از كمتر شررى اشتعال يابد و تركيبى باشد به مناسبت تركيب روغن كه اشتعال آن را سببى بيشتر بايد و هم چنين تركيبى بود مانند تركيب چوب خشك و چوب تر ، تا به تركيبى رسد كه اشتعال آن در غايت تعذّر بود و اين ترتيب به اعتبار حال غضب بود در عنفوان مبدأ حركت .

اما آن گاه كه سبب متواتر شود ، اصناف مراتب متساوى نمايند ، چنان كه از اندك آتشى كه از احتكاكى ضعيف متواتر كه در چوبى حادث شود ، بيشه‏هاى عظيم و درختان بهم در شده ، چه خشك و چه تر سوخته گردد و تأمل بايد كرد در حال ميغ و صاعقه كه چگونه از احتكاك و بخار رطب و يابس بر يكديگر اشتعال بروق و قذف صواعق كه بر كوه‏هاى سخت و سنگ‏هاى خاره گذر يابد حادث مى‏شود و همين اعتبار در حال تهيج غضب نكابت او اگر چه به سبب كمتر كلمه بود رعايت بايد كرد .

و بقراطيس حكيم گويد :

من به سلامت آن كشتى كه باد سخت و شدّت آشوب دريا به لجه افكند كه بر كوه‏هاى عظيم مشتمل بود و بر سنگ‏هاى سخت زند ، اميدوارترم از آن كه به سلامت غضبان ملتهب ، چه ملاحان را در تخليص آن كشتى مجال استعمال لطايف حيل باشد و هيچ حيله در تسكين شعله غضبى كه زبانه مى‏زند نافع نيايد و چندان كه وعظ و تضرع و خضوع بيشتر به كار دارند مانند آتشى كه هيزم خشك بر او افكند تيزى بيشتر نمايد .

/ 215