معناى غيبت - عرفان اسلامی جلد 10

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عرفان اسلامی - جلد 10

حسین انصاریان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

صحابه رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله با خوشرويى با يكديگر برخورد مى‏كردند و در جلسه غيبت حاضر نمى‏شدند و اين عدم حضور در مجلس غيبت را بالاترين عمل مى‏دانستند و خلاف آن را عادت منافقان به حساب مى‏آوردند .

بعضى از بزرگان گفته‏اند :

گذشتگان از اهل ايمان عبادت را در روزه و نماز تنها نمى‏ديدند ، عبادت بزرگ نزد آنان خوددارى از غيبت بود .

ابن عباس مى‏گويد :

چون خواستى عيب ديگران را بگويى مسير سخن را به گفتن عيوب خود برگردان[148] .

مالك دينار مى‏گويد :

عيسى با حواريون بر مرده سگى گذشتند ، حواريون گفتند : عجب بوى بدى دارد ، عيسى فرمود : عجب دندان‏هاى سفيدى در دهان اوست ، انگار مى‏خواست حواريون را از بدگويى از سگ منع كرده و به آنان تعليم دهد كه هميشه خوبى‏هاى خلق را بگوييد[149] .

معناى غيبت

علماى دين به خصوص متخصصان در مسائل عالى اخلاقى بر اساس آيات و روايات حدّ و حدود و مرز غيبت را اين چنين بيان كرده‏اند :

غيبت ، عبارت از گفتارى است كه چون به برادرت برسد ناراحت شود و فرقى نمى‏كند كه اين گفتار و سخن درباره نقص بدن يا نسب يا اخلاق ، يا عمل ، يا قول ، يا دين يا دنيا يا لباس يا خانه و يا مركب او باشد .

در نقص بدن مثل اين كه پشت سرش بگويى : چشم ضعيف ، لوچ ، كچل ، قد كوتاه ، قد بلند ، سياه چهره ، زرد رنگ و هر صفتى كه او را ناخوش آيد .

در نسب مثل اين كه بگويى : پدرش هندى است ، دهاتى است ، نفهم است ، فاسق و خسيس است ، پينه دوز و كارگر و حمال است و از قبيل اين مسائل كه قصدى جز حقارت اشخاص بدين صورت نيست .

در اخلاق مثل اين كه گفته شود : فلانى بدخلق ، بخيل ، متكبّر ، رياكار ، ترسو ، خشمگين ، عاجز و ضعيف است .

در عمل مثل اين كه بگويى : فلانى دزد ، دروغگو ، مشروب‏خوار ، خائن ، ظالم ، سست‏نماز ، بد ركوع و سجود ، لا ابالى در نجاسات ، عاق پدر و مادر و اهل فسق و فجور است و يا پرحرف ، بى‏ادب ، پرخواب و پرخور است .

در لباس مثل اين كه بگويى : آستين بلند ، آستين گشاد ، چرك لباس و داراى كلاه بزرگ است .

حرمت تمام اين امور كه مربوط به دين يا دنيا يا اخلاق است به وقتى است كه عيوب مسلمان نزد كسى آشكار نيست و در بين مردم داراى احترام است و از فسق علنى دور است و قصد انسان از بيان اين صفات ريختن آبروى مردم باشد .

اين را هم بايد دانست كه غيبت منحصر به زبان نيست ، بلكه با اشاره و با فعل و با حركات اعضاى بدن هم امكان غيبت وجود دارد .

از خداوند بزرگ بخواهيم كه براى هميشه ما را از افتادن در اين گناه خطرناك حفظ كند و تا وقت بيرون رفتن از دنيا ما را از شرّ اين معصيت در امان بدارد .

موارد جواز غيبت

در كتب روايى مواردى را از حرمت غيبت استثنا كرده‏اند كه عبارت است از :

1 ـ غيبت هواپرست بدعت گذار .

2 ـ سلطان و حاكم متجاوز و ستمگر .

3 ـ فاسقى كه فسقش آشكار و علنى است .

/ 215