اخوّت در بنى آدم - عرفان اسلامی جلد 10

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عرفان اسلامی - جلد 10

حسین انصاریان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سه چيز در هر زمان بسيار اندك و كم و عزيز الوجود است :

1 ـ برادرى و اخوّت در راه خدا .

2 ـ همسر صالحه كه الفت به شوهر داشته باشد و در فنون اطاعت تقصير نكند و در حفظ سيرت خود و مال شوهر كوشا باشد .

3 ـ فرزند رشيد صالح .

هر كس يكى از اين‏ها را داشته باشد ، به حقيقت كه به خير دنيا و آخرت رسيده است .

از برادرى با كسى كه برادريش براى طمع ، يا براى ترس يا براى خوردن و آشاميدن است بپرهيز كه البته شناخت اينان در حين برادرى و دوستى ممكن است .

برادرى را انتخاب كن كه اهل تقواست و در تفحص از اين گونه افراد هر چند در ظلمات باشد و عمرت را بر باد دهد كوشا باش ؛ زيرا بعد از انبيا و اوليا بهتر از مردم با تقوا و پرهيزكار آفريده نشده و هيچ نعمتى به مانند نعمت برادرى با ايشان به بندگان عطا نشده ، چنانچه در قرآن مجيد آمده :

برادران و مصاحبان در دنيا در آخرت دشمن يكديگرند مگر اهل تقوا و پرهيزكاران .

اخوّت در بنى آدم

در اين قسمت از روايت ، ملاعبدالرزاق لاهيجى مى‏گويد :

بدان كه خلّت و دوستى در بنى آدم از چهار وجه بيرون نيست : دو وجه آن مستحسن است و مثمر سعادت سرمدى و دو وجه ديگر مذموم و منتج شقاوت ابدى .

آن دو كه مستحسن است :

يكى : خلّت حقيقى است كه آن را محبّت روحانى خوانند و استناد به آن به تناسب ارواح است و تعارف آن ، چون محبت انبيا و اوليا با يكديگر .

دوم : محبت قلبى است و آن مستند است به تناسب اوصاف كامله و اخلاق فاضله چون محبت صلحا و اتقيا در حق يكديگر و دوستى امم به انبيا و ائمه هدى عليهم‏السلام .

و اما آن دو كه مذموم است :

يكى : به سبب تيسير مصالح است چون محبت تجّار و صناع و دوستى خدّام با مخاديم و ارباب حاجات با اغنيا .

دوم : محبت نفسانيه است و استناد آن به لذّات حسّيّه و مشتهيات نفسيّه است و چون در قيامت اسباب اين دو نوع محبت مفقود باشد و غرض و غايت آن به حصول نرسد آن محبت زوال پذيرد و به دشمنى مبدل گردد ، پس بايد كه مقصود اهل ايمان از خلّت و محبت با يكديگر محض رضاى الهى باشد و مشوب به اغراض دنيوى نباشد تا در قيامت به خطاب مستطاب :

يَا عِبَادِ لاَ خَوْفٌ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ وَلاَ أَنتُمْ تَحْزَنُونَ [245] .

[ خدا آن روز به آنان گويد : ] اى بندگان من ! امروز نه بيمى بر شماست و نه اندوهگين مى‏شويد .

سرافراز گردند .

[ وَاَظُنُّ أنَّ مَنْ طَلَبَ فى زَمانِنا هذا صَديقاً بِلا عَيْبٍ بَقِىَ بِلا صَديقٍ . اَلا تَرى أنَّ اَوَّلَ كَرامَةٍ اَكْرَمَ اللّهُ تَعالى بِها اَنْبِياءَهُ عِنْدَ اِظْهارِ دَعْوَتِهِمْ تَصْديقُ اَمينٍ أوْ وَلىٍّ وَكَذلِكَ مِنْ اَجَلِّ ما اَكْرَمَ اللّهُ بِهِ اَصْدِقاءَهُ وَاَوْلِياءَهُ وَاُمَناءَهُ صُحْبَةُ اَنْبِيائِهِ وَهُوَ دَليلٌ عَلى أنَّ ما فِى الدَارَيْنِ نِعْمَةٌ اَحْلى وَاَطْيَبُ وَاَزْكى مِنَ الصُّحْبَةِ فِى اللّهِ وَالْمُؤاخاةِ لِوَجْهِهِ ]

/ 215