انس بن مالك مىگويد :روزى رسول خدا صلىاللهعليهوآله امر به روزه فرمود و دستور داد كسى بدون اجازه من افطار نكند .مردم روزه گرفتند ، چون غروب شد هر روزهدارى براى اجازه افطار به محضر آن جناب آمد و آن حضرت اجازه افطار داد .در آن وقت مردى آمد و عرضه داشت : دو دختر دارم تاكنون افطار نكردهاند و از آمدن به محضر شما حيا مىكنند اجازه دهيد هر دو افطار نمايند حضرت جواب نداد ، آن مرد گفتهاش را تكرار كرد ، حضرت پاسخ نگفت ، چون بار سوم گفتارش را تكرار كرد ، حضرت فرمود : روزه نبودند ، چگونه روزه بودند در حالى كه گوشت مردم را خوردهاند ، به خانه برو و به هر دو بگو استفراغ كنند ، آن مرد به خانه رفت و دستور استفراغ داد ، آن دو استفراغ كردند در حالى كه از دهان هر يك قطعهاى از خون بسته بيرون آمد ، آن مرد در حال تعجب به محضر رسول خدا صلىاللهعليهوآلهآمد و داستان را گفت ، حضرت فرمود : به آن كسى كه جانم در دست اوست اگر اين گناه غيبت بر آنان باقى مانده بود اهل آتش بودند ![144] !
غيبت و ربا
پيامبر اسلام صلىاللهعليهوآله در يك سخنرانى از زنا سخن گفت و بزرگى آن گناه را يادآور شد سپس فرمود : يك درهم ربا گناهش پيش خدا از سى و شش زنا بالاتر است و سختترين ربا ريختن آبروى انسان مسلمان است[145] !زمانى كه رسول اسلام صلىاللهعليهوآله زناكارى را رجم كرد مردى در آن محل نزد دوستش از كسى غيبت كرد ، حضرت گوشت مردار گنديدهاى را آورد و به هر دو گفت : نيش بزنيد . عرضه داشتند : اين جيفه بد بو را ؟ حضرت فرمود : كارى كه شما كرديد گند و بويش از اين بدتر بود ![146] !در تفسير آيه وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ [147] آمده : هُمزه ، طعنه زننده به مردم و لمزه ، غيبت كننده از مردم مسلمان است .