اسلام براى قاضى و گواه غير عادل هيچ ارزشى قائل نيست و بلكه با كمال شدت كار هر دو را حرام و غير شرعى و عملشان را جاذب عذاب سخت الهى در قيامت مىداند .
در اينجا لازم است به گوشهاى از مسئله قضا در اسلام اشاره رود شايد خواننده را نفعى الهى عايد گردد .
قاضى از نظر مقررات فقه اسلامى بايد مؤمن ، عادل ، عالم ، متفّرس ، حاذق ، پاكدامن ، شجاع ، صبور و حليم باشد و عمل خويش را نوعى از عبادات بشناسد و از فشار كار ، خسته و آزرده نشود و پاداش مجاهده خود را نزد خداوند احتساب كند .
در حال كسالت و خوابآلودگى و در حال شادى شديد و ابتلاى به همّ و غم و خشم و گرسنگى و انباشتگى شكم و سرماى سخت و گرماى طاقتفرسا از حكومت بپرهيزد و خود مباشر خريد و فروش و ساير انواع معامله نشود تا درباره او تسامح روا ندارند و از رهگذر ارزان فروختن به او و گران خريدن از او حقّى بر ذمّهاش احراز نكنند و او را مأخوذ به حيا نسازند ؛ زيرا پيامبر صلىاللهعليهوآله فرمود :
ما عَدَلَ والٍ اتَّجَرَ في رَعِيَّتِهِ اَبَداً[21] .
قاضى كه در بين مردم تجارت مىكند هرگز به عدالت نمىتواند قضاوت كند .
قاضى از نظر مقررّات فقه اسلامى مىبايد طرفين دعوا را در سلام و كلام و نظر و مجامله و ساير انواع اكرام و احترام در يك سطح قرار داده و در حكومت خود چنان بىنظر باشد كه خويشاوند به جانبدارى او طمع نبندد و دشمن از عدالت پروريش نوميد نگردد .
در كتاب « الكافى » و « التهذيب » آمده است :
مردى بر اميرالمؤمنين عليهالسلام وارد شد و چند روزى در ميهمانى آن حضرت بزيست ، پس آن گاه براى محاكمهاى كه آن را با اميرالمؤمنين عليهالسلام در ميان بنهاده بود در معيّت طرف دعوى به محضر قضا درآمد .
حضرت امير عليهالسلام چون او را در آن محضر يافت فرمود : آيا براى محاكمه اينجا آمدهاى ؟
مرد گفت : آرى ، حضرت امير عليهالسلام فرمود : هم اكنون از ميهمانى من رخت بردار ؛ زيرا رسول خدا صلىاللهعليهوآله از پذيرايى يكى از متخاصمان بدون آن ديگر نهى فرموده است[22] :
شايد محتاج به توضيح نباشد كه راندن مهمان براى شخص كريم تا چه اندازه دشوار و ناگوار است ، آن هم براى كريمى مانند اميرالمؤمنين عليهالسلام كه فرمود :
يك صاع طعام پيش برادران نهم دوستر دارم از آن كه بندهاى آزاد كنم[23] .
ولى حرمت عدالت در قضا از نظر اسلام به درجهاى از اهميت است كه اميرالمؤمنين عليهالسلام با چنين كرم و ميهمان دوستى ، ميهمان خود را چون يكى از دو طرف دعواست از خانه خويش مىراند ؛ زيرا رعايت تساوى كامل ميان متداعيان از جمله اصولى است كه اميرالمؤمنين عليهالسلام در تثبيت و تأكيد آن كوشش فراوان كرده و بارزترين نمونه آن كوشش ، داستانى است كه ابن ابى الحديد در « شرح نهج البلاغة » اين گونه آورده است :