جوان نظرى به چهره عبوس پدرش انداخت و چيزى نگفت ، پيامبر دوباره او را دعوت به شهادتين كرد ، باز هم به چهره پدرش نگريست و سكوت كرد ، رسول خدا براى مرتبه سوم او را دعوت به توبه از يهوديّت و قبول شهادتين كرد ، جوان باز هم به چهره پدرش نظر انداخت ، پيامبر فرمودند : اگر ميل دارى بگو و اگر علاقه ندارى سكوت كن . جوان با كمال ميل و بدون ملاحظه كردن وضع پدر ، شهادتين گفت و از دنيا رفت ! پيامبر به پدر آن جوان فرمودند : او را به ما واگذار .
سپس به اصحاب دستور داد او را غسل دهيد و كفن كنيد و نزد من آوريد تا بر او نماز بخوانم ، آنگاه از خانه يهودى خارج شد در حالى كه مىگفت : خدا را سپاس مىگويم كه امروز انسانى را به وسيله من از آتش جهنم نجات داد[357] !
حبيب خدا پولى در اختيار يكى از اصحاب گذاشت كه براى آن حضرت پيراهنى بخرد ، او به بازار رفت و براى پيامبر صلىاللهعليهوآله يك پيراهن به دوازده درهم بخريد ، حضرت فرمودند : پيراهن دوازده درهمى لازم نيست ، بدن را با پارچه ارزانتر هم مىتوان پوشاند !
خود به بازار رفتند و پيراهن را با يك پيراهن چهار درهمى عوض كرده و هشت درهم بقيّه را پس گرفتند ، در مسير راه به نيازمندى رسيدند كه لباس نداشت چهار درهم براى خريد يك پيراهن به او مرحمت فرمودند و گذشتند ، در اثناى حركت به كنيزى برخوردند كه در گوشهاى نشسته و گريه مىكند ، سبب اندوه و ناله او را پرسيدند ، پاسخ داد :
خانم خانه چهار درهم در اختيارم گذاشت كه براى خانه خريد كنم گم كردهام ، حضرت جهت خريد چهار درهم باقى مانده را به او عنايت كرد، عرضه داشت : احسان خود را درباره من كامل كنيد ، فرمود : چه كنم ؟
گفت : با من تا درب منزل اربابم بيا و براى من به خاطر دير كردن شفاعت كن ، حضرت در كمالِ فروتنى با او همراه شد تا به درب خانه ارباب كنيز رسيد ، زن خانه در به روى رسول خدا صلىاللهعليهوآله گشود و عرضه داشت :
من كجا و شما ، چه شد كه به درب اين خانه قدم رنجه كرديد ، حضرت فرمود :
كنيزت دير كرده وى را ببخش ، عرضه داشت :
او را به شما بخشيدم ، حضرت رو به كنيز فرمود :
من هم تو را در راه خدا آزاد كردم ، سپس در حال برگشتن فرمود :
چه پول با بركتى بود ، بدن من و يك مستحق را پوشاند و بردهاى را در راه خدا آزاد كرد[358] .
اخلاق جامع و كامل رسول خدا صلىاللهعليهوآله به عينه به ائمه طاهرين عليهمالسلام منتقل شد و آنان نيز همانند جدّ بزرگوارشان با مردم رفتار كردند كه به قسمتى از رفتار ائمه بزرگوار عليهمالسلام در فصل معرفت ائمه عليهمالسلام در شرح باب شصت و نهم « مصباح الشريعة » به خواست حضرت دوست اشاره خواهد شد .