و اگر [ به خاطر تهيدستى و فقر ] بايد از آنان [ كه به پرداخت حقّشان سفارش شدى ]روى بگردانى [ و اين روى گردانى ] براى طلب رزقى است كه از سوى پروردگارت رسيدن به آن را اميد دارى ؛ پس با آنان [ تا رسيدن رزق خدا ] سخنى نرم و اميدوار كننده بگو .
اين آيات نمونهاى از آيات قرآن مجيد بود كه بيان داشت هركس در برخورد به هر موردى بايد قول مربوط به آن مورد را بكار گيرد ، تا از نظر زبان و نحوه سخن گويى دچار گناه نگشته و بتواند رضا و خشنودى حضرت حق را به دست آورده و مردم را از هر قوم و دسته و هر طبقه و صنفى كه هستند از شرّ زبان خويش آسوده و سالم نگه دارد كه زبان به جاى خودش بهترين وسيله نجات و شيرينترين نعمت و در غير موردش بدترينِ وسيله هلاك و تلخترين عضو وجود آدمى است .
[ وَكَذلِكَ لا مَعْصِيَةَ اَشْغَلُ عَلَى الْعَبْدِ وَاَسْرَعُ عُقوبَةً عِنْدَ اللّهِ وَاَشَدُّها مَلامَةً وَاَعْجَلُها سَأْمَةً عِنْدَ الْخَلْقِ مِنْهُ . وَاللِّسانُ تَرْجُمانُ الضَّميرِ وَصاحِبُ خَبَرِ الْقَلْبِ وَبِهِ يَنْكَشِفُ ما فى سِرِّ الْباطِنِ وَعَلَيْهِ يُحاسَبُ الْخَلْقُ يَوْمَ الْقِيامَةِ ]
هيچ معصيتى از نظر سرگرم كنندگى و سرعت در ايجاد عقوبت در پيشگاه حق و شدّت ساختن ملامت و دلگير كنندهتر در بين مردم همانند سخن نيست .
سخن مترجم درون و مخبر قلب و آشكار كننده سرّ است و در قيامت صاحب سخن از طرف حضرت حق به محاسبه دقيق كشيده خواهد شد .
راستى ، هركس بايد از دست زبانش به فرياد آيد و به پيشگاه حضرت ربوبى از شرّ اين عضو خطرناك بنالد .
غزالى و فيض بزرگوار در « احياء العلوم » و « محجة البيضاء » براى زبان نزديك به بيست گناه و آفت شمردهاند كه هركدامش براى هلاكت و نابودى انسان و خراب كردن بناى سعادت آدمى كافى است و اين گناهان بر زبان سخت و دشوار نيست و براى هر كسى به راحتترين وجهى ، آلوده شدن به هريك از اين گناهان بزرگ آسان است .
1 ـ سخن بىفايده و بىمعنى .
2 ـ زيادى در كلام .
3 ـ خوض در باطل گويى .
4 ـ مراء و مجادله .
5 ـ گفتار به دشمنى و خصومت .
6 ـ تصنّع و تكلّف در گفتار و به سجع و قافيه سخن گفتن به نحوى كه مستمع نفهمد ، براى خودنمايى و خودستايى .
7 ـ فحش و سبّ و بذاء[81] .
8 ـ لعن بىمورد .
9 ـ غنا و شعر باطل .
10 ـ مزاح بيجا به نحوى كه دل مردم را بيازارد .
11 ـ مسخره و استهزا .
12 ـ افشاى سرّ .
13 ـ وعده دروغ .
14 ـ كذب .
15 ـ غيبت .
16 ـ دو به هم زنى .
17 ـ گفتار به دورويى و نفاق .
18 ـ مدح و ذم بىمورد و بيجا .
19 ـ ورود به امور تخصّصى بدون داشتن تخصّص به خصوص در معارف الهى .
20 ـ سؤال بيجا و بىمورد .
[ وَالْكَلامُ خَمْرٌ يُسْكِرُ الْقُلوبَ وَالْعُقولَ ماكانَ مِنْهُ لِغَيْرِ اللّهِ .