زيرا حقيقت پيغمبر صلىاللهعليهوآله به نور هدايت خويش نفوس مؤمنان را كامل و عقلهاى انسانها را روشن و تابناك و آنان را از قوه به فعليّت خارج نموده و برايشان دانشنورى افاضه و پخش و بديشان وجود شايسته جهان ديگر را مىبخشد .
پس ذات پيغمبر صلىاللهعليهوآله علت و اصل براى به حقيقت پيوستن حكمت و ايمان در وجود مؤمنان بوده و گوهر ذات آنان را به صورت وجود دايمى و استوارى جاويد به فعليت مىرساند و علّت فاعلى شيئى به او ، از ذات شيئى به خودش سزاوارتر است ؛ زيرا شيئى با نفس خودش متصف به امكان و با علّت و به كمال رساننده خود ، متصف به وجوب است و وجوب و كمال به شيئى سزاوارتر از امكان و نقصان است ، نيكو به فهم و در آنچه كه بر تو از معنى لزوم پيروى پيغمبر صلىاللهعليهوآله و امام خوانديم كه آن دو ، دو مقدم و بر پا دارنده ذات مؤمن از آن جهت كه مؤمن است مىباشند ، درست دقت كن[12] .
آرى ، كلام اين بزرگواران عين فيض الهى و محض حكمت و ايمان و چراغ راه و نشانه هدايت و مبدّل قوه به فعل و علامت حق و پرچم عزّت و مغيّر سيّئه به حسنه و شكوفا كننده تمام استعدادهاى انسانى و علّت سعادت دنيا و آخرت است و عقل و وجدان و فطرت و منطق حكم مىكند كه از كلمات آنان كه نمايشگر صفاى باطن ايشان است ، صفايى كه محض تجلّى نور خداست پيروى كنيم و در برابر ، از كلام بىخبران و بىخردان و ماديگران و بازيگران كه نشانه كدورت و تاريكى باطن آنان است به شدت پرهيز نماييم .
جان پاك و حقيقت مؤمن و قلب عاشق بايد به محضر مبارك اين كاملان و واصلان كه علّت پاكى و ريشه حقيقتاند عرضه بدارد :