با اين معنا بايد گفت : ريا كردن ، كارى است احمقانه و رياكار در حقيقت حمّال و عمله شيطان است .
براى دور ماندن از ريا تمرينها و رياضتهاى سخت شرعى لازم است و اگر كسى در مقام معالجه اين مرض هولناك بر نيايد به خسران ابدى دچار خواهد شد ، توجه به حقيقت اسما و صفات الهى مانند ربّ ، قابل ، رحمان ، رحيم ، خالق ، ودود ، غفور ، كريم ، اللّه ، رفيعالدّرجات و توجه به اين كه تمام موجودات مملوك حقّند و از خود حيثيّت و هويت و اعتبار ندارند و توجه به اين كه روزى خواهد آمد كه احدى قدرت ندارد براى نجات انسان كارى صورت بدهد و توجه به اين كه عبادت جز براى حضرت حق واقع نمىشود ، داروهاى علاج ريا هستند .
براى انسان در هر حركتى سه پرونده هست .
در احاديث مرويه از اولياى الهى آمده :
«يُنْشَرُ لِلْعَبْدِ فى كُلِّ حَرَكَةٍ مِنْ حَرِكاتِهِ وَاِنْ صَغُرَتْ ثَلاثَةُ دَواوينَ : الدّيوانُ الاَْوَّلُ لِمَ وَالثّانى كَيْفَ وَالثّالِثُ لِمَنْ» ؟
براى عبد در هر حركتى از حركاتش هر چند كوچك و كم باشد سه پرونده تشكيل مىشود :
1 ـ براى چه ؟
2 ـ چگونه ؟
3 ـ براى كه ؟
معناى پرونده اوّل « براى چه » آن است كه براى چه منظور اين حركت را انجام دادى ؟ آيا منظورت اين بود كه مولايت تو را امر كرده يا به خاطر هواى نفس و شهوت بود ، پس اگر در اين مرحله از رسيدگى سالم درآمد نوبت به پرونده دوم مىرسد كه عمل را چگونه انجام دادى كه خداى را در هر عمل ، شرايط و حدودى است كه بايد رعايت گردد و رسيدگى مىشود كه آيا تشخيص حدود و شرايط از روى علم و تحقيق بوده يا از روى جهل و گمان ؛ پس اگر از اين مرحله بازرسى نيز به سلامت بگذرد پرونده سوم مطرح مىگردد كه براى چه كسى انجام دادى ، آيا در عمل اخلاص داشتى و تنها براى خدا انجام دادى و به محتواى « لا اله الاّ اللّه » كه بر زبان داشتى وفادار بودى ؟ تا اجر و پاداشت بر خدا باشد . يا آن كه براى ريا و تزوير ونشان دادن به مخلوقى همانند خودت بود كه بايد اجر و پاداشت را از همان مخلوق بگيرى ، چنان كه در روايات متعدد اين مضمون آمده و يا آن كه عملى كه انجام دادى براى رسيدن به مزد و پاداش دنيوى بوده كه بهرهات را در دنيا بردهاى و يا آن كه از روى سهو و غفلت بوده كه اجر و پاداشى ندارى .
بالجمله ، اگر آدمى متوجه باشد كه اين چنين بازپرسىها در پيش دارد نفس خود را رها نمىكند تا هر چه بخواهد انجام دهد و پيش از آن بازخواست شود ، خودش را به دادگاه وجدان مىكشد و از او بازخواست مىكند تا نفس از راه حق منحرف نشود و به خسران و زيان گرفتار نگردد.
يكى از عرفاى بزرگ در سخنى عميق و با معنا مىگويد :
مراقبت از نفس در كسى تحقق مىيابد كه بر فوت بهرهاش از پروردگار بترسد .