عرفان اسلامی

حسین انصاریان

جلد 13 -صفحه : 380/ 106
نمايش فراداده

191 ـ سگى غذاى سلطان را برد

عمرو ليث صفارى با چند صد هزار نيروى رزمى و هزاران آمال و آرزو براى جنگ با امير اسماعيل سامانى از خانه بيرون رفت .

هنوز آتش جنگ شعله‏ور نشده بود كه اسب عمرو سركشى كرده او را نزديك اردوى امير اسماعيل آورد و به چنگ سربازان امير اسماعيل سپرد !!

به دستور امير اسماعيل ، عمرو را در خيمه‏اى در كنار لشگر زندانى كردند ، چون شب شد ، از امير اسماعيل دستور غذا براى عمرو خواستند ، بنا شد غذايى گرم در يك سطل معمولى براى عمرو ببرند ، سطلى از غذاى داغ در حالى كه بخار از آن برمى‏خاست برابر عمرو گذاشتند ، در اين حال سگى گرسنه سر رسيد ، سر به سطل برد ، از داغى غذا پوزه‏اش بسوخت ، با عجله سر از سطل بيرون كرد ، دسته سطل به گردن سگ افتاد ، سطل را با خود برداشته و با شتاب به بيابان روان شد عمرو خنده بلند و تلخى كرد ، زندانبان از او سبب خنده پرسيد ، پاسخ گفت : شب قبل رئيس آشپزخانه‏ام از كمبود مركب جهت حمل آشپزخانه ناله داشت ، دستور دادم صد شتر براى حمل وسايل به شترانش اضافه كنند ، شب گذشته دويست شتر از حمل آشپزخانه‏ام عاجز بودند ، امشب سگى ظرف غذايم را به راحتى برد ، از اين جهت خنده‏ام گرفت ، عمرو مدت كمى اسير امير بود تا كشته شد و ديگر به خانه برنگشت[201] .

192 ـ چگونه خانه خود را تبديل به خانه آخرت كنيم ؟

على عليه‏السلام در بصره براى عيادت علاء بن زياد آمد ، چون خانه وسيع او را ديد ، فرمود :

چنين خانه وسيعى را در دنيا براى چه مى‏خواهى ؟ تو در آخرت به خانه وسيع محتاج‏ترى .

آرى ، اگر به وسيله اين خانه وسعت خانه آخرت بخواهى ، در آن از مهمان پذيرايى كن و صله رحم بجاى آر و حقوق شرعيه را از آن آشكار كن ، چون چنين عمل كنى به خانه وسيع آخرت رسيده‏اى[202] .

193 ـ سفارش امام صادق عليه‏السلام به مسمع

مسمع كه يكى از ياران حضرت صادق عليه‏السلام است مى‏گويد : امام صادق عليه‏السلامنامه‏اى به من نوشت كه دوست دارم در بعضى از اتاق هايت در منزل جايى را به عنوان مسجد انتخاب و اتخاذ كنى ، آن‏گاه دو جامه كهنه زبر بپوشى سپس آزادى از آتش جهنم و ورود به بهشت را از خداوند بخواهى و در آنجا كلمه باطل و سخن خارج از حدود شرعى از تو صادر نشود[203] .

194 ـ در راه خدمت به خلق

يكى از بزرگان داستان مهمى برايم نقل كرد از اوايل جنگ جهانى اوّل در تهران كه در آن درس و عبرت و پند براى همگان است .

مردى بود متقى ، با فضيلت ، بزرگوار و آراسته به تربيت الهى و داراى روح ملكوتى كه در بازار تهران داراى يك مغازه بود .

درآمد مالى خود را دو تقسيم كرده بود ، قسمتى را براى مخارج خانه خود گذاشته بود و سهم ديگر را براى رفع نياز نيازمندان .