امام صادق عليهالسلام مىفرمايد : به وقت ورود به شهر كوفه از مسجد سهله ديدن كن و در آن جايگاه با عظمت ، نماز بگزار و حل مشكلات دينى و دنيوى خود را از خداى مهربان بطلب .
مسجد سهله خانه ادريس است ، پيامبرى كه در آنجا به پيشه خياطى مشغول بود و نمازش را در آن جايگاه اقامه مىكرد.
آرى ، كسىكه در آنجا دست نياز به سوى بىنياز بردارد ، بىجواب نمىماند و در قيامت در جنب حضرت ادريس از مقام بلندى برخوردار خواهد بود و به خاطر عبادت و نيازمندى در آن محل مقدس از رنج دنيا و شر دشمنان ، در پناه حق قرار خواهد گرفت.
ادريس از قديمىترين پيامبران خداست و مفسر بزرگ قرآن مرحوم طبرسى او را جدّ پدرى نوح مىداند[216] .
امام محمد باقر عليهالسلام مىفرمايد :
پرستش خداوند بزرگ و اخلاص به پيشگاه او و بىهمتا دانستن حضرت حق كه خداوند فطرت مردم را بر آن قرار داده ، اصول آيين نوح را تشكيل مىداد و پروردگار مهربان از نوح و همه انبيا پيمان گرفت كه او را فرمان ببرند و از شرك دورى جويند و خداوند عزيز ، حضرت نوح را به نماز و امر به معروف و نهى از منكر و رعايت حلال و حرام دعوت كرد[217] .
ابراهيم خليل كه از او به عنوان قهرمان توحيد و پيامبر بتشكن ياد مىشود ، به فرمان الهى ، هاجر و اسماعيل را حركت داد و به دلالت حضرت حق راه پيمود ، تا به جايگاه كعبه رسيد ؛ آن طفل شيرخوار و مادرش را بنا به خواست خدا ، در آن سرزمين بىآب و علف با مختصرى طعام و پيمانهاى از آب پياده كرد .
سپس از همسر مهربان خود خداحافظى كرد و اراده باز گشت نمود ؛ در اين وقت ، هاجر دامن ابراهيم را گرفت و عرضه داشت : چرا مىروى و به كجا مىروى و به كجا خواهى رفت ؟ ما را در اين دشت هولناك و زمين بىآب و علف به كه وامىگذارى؟!
ابراهيم ، زارى هاجر را نديده گرفت و با آرامشى كه خاص مردان خداست به هاجر گفت : اينكه تو و اين طفل گرسنه را در اين بيابان مىگذارم ، فرمان خداست .
هاجر چون اين آهنگ گرم و دلپذير را شنيد به جاى خويش بازگشت و در برابر حكم حكيمانه حق تسليم شد و پيش خود گفت : اگر ماندن من با اين كودك در اين بيابان وحشتزا فرمان خداست ، باك ندارم ؛ زيرا او حافظ و نگهبان من و كودك من است .