عرفان اسلامی

حسین انصاریان

جلد 13 -صفحه : 380/ 27
نمايش فراداده

سرانجام خداى مهربان آيه 118 سوره توبه را نازل نمود پيامبر عزيز صلى‏الله‏عليه‏و‏آله مردم را مأمور بازگرداندن آنان كرد و خود ، در جلوى مسجد به انتظار آنان قرار گرفت . مردم با احترام ايشان را وارد مدينه كردند ، چون چشم پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله به « كعب » افتاد او را در آغوش محبّت گرفت و فرمود : اى كعب ! در تمام مدّت عمرت ساعتى به ارزش و قيمتِ ساعت قبولى توبه‏ات وجود ندارد[39] .

35 ـ اميد در روايات

ابوذر غفارى از نبىّ اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله نقل مى‏كند : مردى يك روز گفت : به خدا قسم خدا فلانى را نمى‏بخشد ، خداوند فرمود : چه كسى قسم خورد كه من فلانى را نمى‏بخشم ؟

حتماً او را آمرزيدم و عمل آن قسم خورده را به خاطر آن كلمه بى‏جايى كه گفته بود حبط كردم[40] .

36 ـ هر كس تو را شناخت . . .

« شيخ مفيد » به اسنادش از ابو جعفر طايى واعظ و او از وهب بن مُنَبَّه نقل مى‏كند:

جملاتى در زبور داود خواندم ، قسمتى از آن را از ياد بردم و جملاتى از آن را به ياد دارم ، آنچه به ياد دارم اين است : هركس به من وارد شود در حالى كه علاقه‏مند به من است او را به بهشت مى‏برم ، اى داود ! كلامم را بشنو كه حق است كسى كه بر من وارد شود و از گناهانى كه كرده خجالت زده است او را ببخشم و گناهانش را از ياد محافظانش ببرم .

اى داود ! از من بشنو كه قول من حق است ، هركس با يك خوبى بر من وارد گردد ، او را به بهشت مى‏برم ، داود گفت : اين خوبى و حسنه چيست ؟ فرمود : گره‏اى از كار بنده مسلمانى گشوده باشد ، داود گفت : پروردگار من به همين عنايات تو است كه هركس تو را شناخت سزاوار نيست اميدش از تو قطع گردد !![41]

37 ـ تو را چگونه ببينم

رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله به مردى وارد شد كه در حال جان دادن بود ، فرمود : تو را چگونه ببينم ؟ عرضه داشت : در ترس از گناهانم و اميد به رحمت پروردگارم ، حضرت فرمود : در اين هنگامه اين دو در دل مؤمن قرار نمى‏گيرد مگر اين كه خداوند به سبب اين دو واقعيّت با بنده‏اش عمل مى‏كند ، به آنچه اميد دارد مى‏رسد و از آنچه مى‏ترسد به او ايمنى مى‏دهد[42] .

38 ـ گناه نااميدى

امير مؤمنان به مردى كه زيادى گناهش او را به نااميدى كشيده بود فرمود :

نااميدى تو از رحمت الهى از گناهانت بزرگتر است[43] .

39 ـ پذيرش توبه تا هنگام خروج روح از بدن

امام باقر عليه‏السلام مى‏فرمايد : آدم به حضرت حق عرضه داشت : شيطان بر من تسلّط دارد و چون خونى كه در بدن من روان است به من راه دارد ، برنامه‏اى براى من قرار بده ، پروردگار فرمود : عنايت من به شما آدميان اين است كه هرگاه گناهى را نيّت كنيد من در نامه شما نمى‏نويسم ، اگر به آن نيّت عمل كرديد نوشته مى‏شود و هركدام از شما اراده كار خيرى كرديد مى‏نويسم اگرچه عمل نكنيد ودر صورت عمل ده برابر مى‏نويسم ، عرضه داشت : عنايت بيشترى به من بفرما ، خطاب رسيد : چنانچه پس از گناه توبه كنيد من توبه شما را قبول مى‏كنم واز كرده‏هاى بد شما گذشت مى‏نمايم ، عرض كرد : عنايت بيشترى نيازمندم ، خطاب رسيد : براى شما توبه را قرار دادم و برنامه توبه بر شما آن چنان گسترده كردم كه تا هنگام خروج روح از بدن توبه را مى‏پذيرم[44] .