جنگى به نام « تبوك » براى مسلمانان پيش آمد . در آن جنگ به مسلمانان خيلى سخت گذشت و به فرموده قرآن در آيه 119 سوره توبه براى مسلمانان ساعت عسرت و هنگامه سختى بود ، جابر بن عبداللّه مىگويد :ما در اين جنگ گرفتار سه نوع سختى شديم ، سختى زاد و توشه ، كمبود آب ، گرسنگى و تشنگى چهارپايان و پياده ماندن مردم . رهبر اسلام به فرمان خداوند ازمردم براى شركت در آن جهاد مقدّس دعوت كرد . منافقان و در مدينه و اطراف آن مشغول تبليغات سوء شدند و براى سست كردن اراده مسلمانان از شركت در جنگ ، به فعاليّت پرداختند و گفتند : اين چه بساطى است كه هر ماه و هر هفته بايد به جهاد رفت و مال و جان به هدر داد ، اين چه آيينى است كه ما را از زندگى بازداشته و راحتى را از ما سلب كرده است .تبليغات آنان در عدّهاى از مردم اثر گذاشت و ايشان بدون عذر شرعى از شركت در آن جهاد مقدّس خوددارى كردند . و اگر پيامبر بزرگ صلىاللهعليهوآله با تبليغات غلط آنان و خوددارى آن سه چهره مشهور مبارزه نمىكرد در آينده ، سنّت ناپسندى گذاشته مىشد و هر كسى به كمترين بهانهاى از شركت در جنگ فرار مىكرد .رسول خدا صلىاللهعليهوآله پس از بازگشت از جهاد ، مورد استقبال مردمى كه از شركت در جهاد معذور بودند قرار گرفت . آن سه نفر هم كه به بهانه جمع كردن ميوه و انجام كارهاى عقب افتاده ، در واقع به خاطر سستى و تنبلى در جهاد شركت نداشتند به استقبال آمدند . رسول خدا صلىاللهعليهوآلهدستور اكيد دادند كه احدى از مسلمانان حق معاشرت و رفت و آمد با آنان را ندارد ؟!تمام مردم مدينه عليه آنان بسيج شدند . فروشندگان به آنان جنس نفروختند ، معاشران از معاشرت با آنان پرهيز كردند ، دوستان نسبت به آنان آهنگ جدايى زدند ، زن و فرزند نيز از ايشان روى گرداندند . حتّى زنان آنان به مسجد آمدند و به رسول خدا صلىاللهعليهوآله عرضه داشتند : چنانچه خداوند به ما اجازه معاشرت با آنان را نمىدهد ، ما را طلاق بگوييد .پيامبر صلىاللهعليهوآلهرضايت به جدايى ندادند ، ولى فرمودند : ترك معاشرت را نسبت به آنان ادامه دهيد .راستى زمين با همه وسعتش بر آنان تنگ شد و از اين بىتوجّهى جانشان به لب آمد .آرى ، آنان گناهى بزرگ مرتكب شده بودند ، گناه تخلّف از فرمان حق و خوددارى از شركت در جهاد با كفر .چون وضع را بدين صورت ديدند ، از شهر و ديار دست كشيده و رهسپار بيابان شدند .چهل شبانه روز گريستند و در آن مدّت همسرانشان به دستور پيامبر صلىاللهعليهوآلهوسائل لازم را براى آنان مىبردند . پس از آن همه گريه و زارى و عذر آوردن به پيشگاه حق ، خبرى از عفو و مغفرت نشنيدند . « كعب » دو رفيق خود را صدا زد و گفت : علّت عدم پذيرش توبه ما دوستى ما با يكديگر است حال كه همه از ما بريدهاند بياييد ما هم از يكديگر كناره گرفته و هريك به بدبختى و روسياهى خود در پيشگاه حق بناليم . بدينگونه عمل كردند .