80 ـ بيان حال غافلان به صورت تمثيل
مرحوم ملا احمد نراقى در اشعارى پر محتوا با بيان تمثيلى ، حال غافلان را بيان مىكند كه مضمون اشعار به اين صورت است :اى غافل بىخبر ! داستان بىخبرى و غفلت داستان آن مردى را مىماند كه در بيابانى هولناك شير درنده مستى به او حمله برد .آرى ، كسى كه از خدا و حق دور بماند در بيابان زندگى با صد خطر روبرو مىشود . آن مرد براى نجات از حمله شير به چاهى پناه برد كه طنابى در آن آويخته بود ، طناب را گرفت و وارد چاه شد و شير هم سر چاه متوقف گشت تا با بيرون آمدن او به او حمله كند .در وسط چاه چشمش به اژدهايى افتاد كه در عمق چاه براى طعمه دهان گشوده است .در حالى كه غرق ترس و وحشت شده بود ، صدايى توجه او را جلب كرد . ديد دو موش مشغول جويدن طناباند . آن مرد خود را از بالا و پايين چاه و در كنار كار آن دو موش در خطر حتمى ديد ، ناگهان چشمش به انبوهى زنبور افتاد كه در كمر گاه چاه عسل اندوختهاند ، با ديدن عسل شيرين خاكآلود كه در حقيقت زهر تلخ دنياى هلاككننده بود به سوى عسل دست برد تا از آن عسل تناول كند و در حال خوردن عسل از شير و اژدها و دو موش كه رشته عمرش را قطع مىكردند ، غافل و بىخبر ماند ؛ با خوردن عسل از نيش زنبورها هم در امان نبود .هست اين دنيا چَه و عمرت رسن رشته عمر تو را ليل و نهار اژدها قبر است بُگشوده دهان مرگ باشد شير مست پر غرور تا كشد جان تو را از تن به زور روز و شب هستند موشان بىسخن پاره سازد لحظه لحظه تار تار منتظر تا پاره گردد ريسمان تا كشد جان تو را از تن به زور تا كشد جان تو را از تن به زور