حضرت اشاره به آن مرد ـ يعنى به دزد شب گذشته ـ كردند و فرمودند : اگر ميل دارى ، تو را به آن شخص تزويج كنم ، زن به چهره مرد خيره شد ، او را پسنديد و نسبت به او اظهار ميل و رغبت كرد .پيامبر اسلام صلىاللهعليهوآله عقد آن زن را براى آن مرد بست ، سپس هر دو به منزل آمدند ، دزد در كمال نشاط و شادى داستان خود را براى آن زن تعريف كرد و به او گفت : اگر شب گذشته ثروتت را مىبردم و دامن عفتت را آلوده مىكردم ، علاوه بر اين كه يك شب بيشتر در كنار تو نبودم ، آتش غضب هميشگى حق را ، براى خود برمىافروختم ، ولى در عاقبت كار فكر كردم و بر هجوم هواى نفس صبر و استقامت ورزيدم و در نتيجه براى هميشه به ثروت حلال و زوجه صالحه و عاقبت خوش و سعادت ابد رسيدم ! ![330]
321 ـ نگاهدارى زبان
عثمان بن عيسى مىگويد : خدمت حضرت ابوالحسن عليهالسلام بودم كه مردى به آن جناب گفت : به من توصيهاى بنما ، حضرت فرمودند :زبانت را نگهدار تا عزيز باشى و مهار خود را به دست مردم مده تا از خوارى و ذلّت دور بمانى[331] .
322 ـ زبانت را حفظ كن
رسول خدا صلىاللهعليهوآله به مردى كه براى زيارت آن حضرت آمده بود فرمود :تو را به چيزى راهنمايى نكنم كه به خاطر آن خداوند تو را به بهشت برد ؟ عرضه داشت : چرا يا رسول اللّه . فرمود : از آنچه خدا به تو مرحمت فرموده ، بپرداز . گفت : اگر خودم محتاجتر باشم چه كنم ؟ فرمود : ستمديدهاى را يارى كن . گفت : اگر ناتوانتر از آن ستمديده باشم . فرمود : بيخردى را هدايت كن . گفتم : اگر خود بدبخت و بيخرد باشم بيش از آن كه محتاج به راهنمايى است . فرمود : زبانت را جز از خير حفظ كن ، آيا شاد نيستى كه يكى از اين صفات در تو باشد و تو را به بهشت كشد[332] .
323 ـ حالتان چطور است ؟
امام سجاد عليهالسلام فرمود : هر بامداد زبان آدمى بر همه اعضاى تنش سركشد و گويد :حالتان چطور است ؟ گويند : اگر ما را رها كنى بخير است ، ومىگويند : خدا را خدا را درباره ما و او را قسم مىدهند و مىگويند : همانا به خاطر تو يا ثواب گيريم يا به عذاب الهى دچار شويم[333] .
324 ـ ده سال خاموشى
وَشّاء مىگويد : از حضرت رضا عليهالسلام شنيدم مىفرمود : هر مردى از بنى اسرائيل مىخواست عابد شود ، پيش از آن ده سال خاموشى اختيار مىكرد[334] .
325 ـ خاموشان نجات يافتند
ربيع بن خثيم در ابتداى هر روز كاغذى در پيش روى مىنهاد و هر چه از دهانش خارج مىشد مىنوشت ، چون شب مىرسيد نوشته را مىخواند و نفس خود را با آن نوشته محاسبه مىكرد و مىگفت : آه ! خاموشان نجات يافتند و ما بسيار گويان در بدبختى مانديم[335] .