108 ـ صبر ديندارن بر مصائب - عرفان اسلامی جلد 13

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عرفان اسلامی - جلد 13

حسین انصاریان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

108 ـ صبر ديندارن بر مصائب

يكى از بزرگان دين مى‏گويد :

از گورستانى مى‏گذشتم ، زنى را ديدم ميان چند قبر نشسته و زبانش مترنّم اشعارى بدين مضمون است :

صبر كردم در حالى كه مى‏دانم عاقبت صبر خوب است ، آيا بى‏تابى بر من سزاوار است كه بى‏تابى كنم؟ صبر كردم بر امرى كه اگر قسمتى از آن به كوه‏ها وارد مى‏شد ، متزلزل مى‏گرديد .

اشك به ديدگانم وارد شد ، آن اشك‏ها را به ديده برگرداندم ، من در عمق قلب گريانم .

آن شخص مى‏گويد : از آن زن پرسيدم : تو را چه شده كه مى‏گويى صبر كردم به طورى كه هيچ‏كس به آن نحو نمى‏توانست صبر كند ؟!

جواب داد : روزى شوهرم گوسپندى را در برابر كودكانم ذبح كرد و پس از آن كارد را به گوشه‏اى پرتاب نمود ، چون از منزل خارج شد ، يكى از آن دو فرزندم كه بزرگ‏تر بود به تقليد از شوهرم دست و پاى برادر كوچك خود را بسته و خوابانيد و به او گفت :

مى‏خواهم به تو نشان بدهم كه پدر چگونه گوسپند را ذبح كرد و در نتيجه برادر بزرگ‏تر سر برادر كوچك‏تر را بريد و من تا آمدم بفهمم كار از كار گذشته بود ؛ به پسرم سخت خشمناك شدم بر او حمله بردم كه او را بزنم ، به سوى بيابان فرار كرد ، وقتى شوهرم به خانه برگشت و از جريان مطّلع شد به دنبال پسر رفت ، پسرم را در بيابان دچار حمله حيوانات درنده ديد و ملاحظه كرد آن پسر هم مرده ، جنازه‏اش را به زحمت به خانه حمل كرد و خود از شدّت سوز عطش به زمين افتاد و از پاى درآمد .

من سراسيمه به سوى شوهر و جنازه طفل دويدم ، در اين اثنا كودك خردسالم خود را به ديگ غذا كه در حال جوشيدن بود رساند و به ديگ دست زند ، ديگ به روى او واژگون شده او را كشت .

خلاصه من در ظرف يك روز تمام عزيزانم را از دست داده و در اين حال فكر كردم كه اگر براى خدا در اين حوادث سنگين صبر و شكيبايى كنم مأجور خواهم بود ، از اين جهت شكيبايى به خرج مى‏دهم و حتّى اشك ديدگان را پنهان مى‏كنم و به دنبال آن گفت : تمام امور از جانب خداست و همه‏چيز واگذار به حضرت اوست و امرى را نمى‏يابم كه واگذار به بنده باشد[115] .

109 ـ خدا بر همه چيز اقتدار كامل دارد

قرآن مجيد در سوره مباركه كهف داستان غرور مرد ناسپاس و بى‏خبرى را به خاطر مال در برابر مردى مؤمن و فقير براى عبرت امّت بدين‏گونه نقل مى‏كند :

اى رسول ما ! داستان دو مرد مؤمن و ناسپاس را براى امّت مثل بزن كه ما به يكى از آن‏ها دو باغ انگور داديم و اطرافش را به نخل خرما پوشانديم و عرصه ميان آن‏ها را مخصوص كشتزار قرار داديم . آن دو باغ ميوه‏هاى خود را به طور كامل و بدون آفت و نقصان تحويل مى‏داد ، در وسط آن‏ها نيز جوى آبى روان ساختيم .

/ 380