اين مرد به عنوان مبارزه و دستگيرى حسين بن على عليهماالسلام و سپردن آن به دست خونخوار تاريخ بشرى يعنى « ابن زياد » بيرون آمد و در برابر حسين عليهالسلام قرار گرفت . آن چنان كه دو دشمن خونى رو در روى يكديگر مىايستند ، بر سر راهش ايستاد .هنگام نماز حسين عليهالسلام فرمود : تو برو يك طرف و با لشكرت نماز بخوان تا ما نيز نماز خود را بخوانيم حرّ گفت : شما جلو بايست تا نمازمان را به امامت تو بخوانيم . حر بن يزيد آن روز نماز را پشتسر حسين بن على عليهماالسلامخواند ، سپس هنگامى كه امام عليهالسلام قصد حركت داشت حرّ بن يزيد مخالفت كرد و حسين عليهالسلام با جمله تندى (مادر به عزايت گريه كند) حرّ را مخاطب قرار داد . حرّ بن يزيد بدون كوچكترين جسارتى گفت : شما مىتوانيد به من اين جمله را بگوييد ؛ ولى من با نظر به شخصيت شما نمىتوانم چنين جمله را بگويم ؟اين ادب روحى و اين شخصيت عالى حرّ بن يزيد باعث شد كه در روز خونين دشت نينوا سرانجام حقيقت را تشخيص داده و از پايينترين درجه به بالاترين درجه ترقى كرده و جانب حسين عليهالسلام كه جانب حق و حقيقت واللّه است را گرفته و جان خود را در راه او نثار نمايد[66] .
62 ـ اختيار محبوب در سختترين شرايط
« محمّد بن ابى عمير » يكى از برجستهترين افرادى است كه تاريخ نمونه او را كمتر به ياد دارد . كتب رجالى از او مسائل مهمّى نقل كردهاند كه در اينجا به ترجمه مقاله « رجال الكشى » درباره او اكتفا مىكنيم :على بن الحسن مىگويد :ابن ابى عمير به خاطر جانبدارى از حق گرفتار و به حبس محكوم و از نابسامانى وضع زندان و شكنجه دچار بلاهاى زيادى شد .آنچه داشت به حكم خليفه ستمگر مصادره شد ، از ميان اموال او كتابهاى گرانبهايى كه در حديث تأليف كرده بود نيز به غارت رفت . او نزديك به چهل جلد از نوشتههايش را از حفظ داشت كه از بازگوشدههاى آن كتب ، تحت عنوان « نوادر » ياد مىشود .فضل بن شاذان كه خود از كم نظيرترين عاشقان بود مىگويد : از محمّد بن ابى عمير نزد حاكم وقت شكايت شد كه او نام تمام شيعيان را در عراق مىداند ، او را گرفتند و گفتند از تشكيلات شيعه پردهبردار ، امتناع كرد ، عريانش كردند و او را بين دو درخت آويختند و صد ضربه تازيانه زدند ، فضل مىگويد : ابن ابى عمير گفت : وقتى مرا مىزدند و تازيانهها را يكى پس از ديگرى فرود مىآوردند درد شديدى مرا گرفت ، كم مانده بود كه اسرار شيعه را فاش كنم ؛ امّا ناگهان نداى « محمّد بن يونس بن عبدالرحمان » را شنيدم كه گفت : اى محمّد بن ابىعمير ! به ياد ايستادن در برابر محضر الهى باش . از اين ندا قوّت گرفتم و بر آنچه بر من رفت استقامت كردم و از اين بابت خداى بزرگ را شكر مىكنم . فضل بن شاذان مىگويد : بر اثر آن گرفتارى بيش از صدهزار درهم به او زيان وارد شد .