62 ـ اختيار محبوب در سخت‏ترين شرايط - عرفان اسلامی جلد 13

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عرفان اسلامی - جلد 13

حسین انصاریان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید



اين مرد به عنوان مبارزه و دستگيرى حسين بن على عليهماالسلام و سپردن آن به دست خونخوار تاريخ بشرى يعنى « ابن زياد » بيرون آمد و در برابر حسين عليه‏السلام قرار گرفت . آن چنان كه دو دشمن خونى رو در روى يكديگر مى‏ايستند ، بر سر راهش ايستاد .

هنگام نماز حسين عليه‏السلام فرمود : تو برو يك طرف و با لشكرت نماز بخوان تا ما نيز نماز خود را بخوانيم حرّ گفت : شما جلو بايست تا نمازمان را به امامت تو بخوانيم . حر بن يزيد آن روز نماز را پشت‏سر حسين بن على عليهماالسلامخواند ، سپس هنگامى كه امام عليه‏السلام قصد حركت داشت حرّ بن يزيد مخالفت كرد و حسين عليه‏السلام با جمله تندى (مادر به عزايت گريه كند) حرّ را مخاطب قرار داد .

حرّ بن يزيد بدون كوچكترين جسارتى گفت : شما مى‏توانيد به من اين جمله را بگوييد ؛ ولى من با نظر به شخصيت شما نمى‏توانم چنين جمله را بگويم ؟

اين ادب روحى و اين شخصيت عالى حرّ بن يزيد باعث شد كه در روز خونين دشت نينوا سرانجام حقيقت را تشخيص داده و از پايين‏ترين درجه به بالاترين درجه ترقى كرده و جانب حسين عليه‏السلام كه جانب حق و حقيقت واللّه است را گرفته و جان خود را در راه او نثار نمايد[66] .

62 ـ اختيار محبوب در سخت‏ترين شرايط

« محمّد بن ابى عمير » يكى از برجسته‏ترين افرادى است كه تاريخ نمونه او را كمتر به ياد دارد . كتب رجالى از او مسائل مهمّى نقل كرده‏اند كه در اينجا به ترجمه مقاله « رجال الكشى » درباره او اكتفا مى‏كنيم :

على بن الحسن مى‏گويد :

ابن ابى عمير به خاطر جانب‏دارى از حق گرفتار و به حبس محكوم و از نابسامانى وضع زندان و شكنجه دچار بلاهاى زيادى شد .

آنچه داشت به حكم خليفه ستمگر مصادره شد ، از ميان اموال او كتاب‏هاى گرانبهايى كه در حديث تأليف كرده بود نيز به غارت رفت . او نزديك به چهل جلد از نوشته‏هايش را از حفظ داشت كه از بازگوشده‏هاى آن كتب ، تحت عنوان « نوادر » ياد مى‏شود .

فضل بن شاذان كه خود از كم نظيرترين عاشقان بود مى‏گويد : از محمّد بن ابى عمير نزد حاكم وقت شكايت شد كه او نام تمام شيعيان را در عراق مى‏داند ، او را گرفتند و گفتند از تشكيلات شيعه پرده‏بردار ، امتناع كرد ، عريانش كردند و او را بين دو درخت آويختند و صد ضربه تازيانه زدند ، فضل مى‏گويد : ابن ابى عمير گفت : وقتى مرا مى‏زدند و تازيانه‏ها را يكى پس از ديگرى فرود مى‏آوردند درد شديدى مرا گرفت ، كم مانده بود كه اسرار شيعه را فاش كنم ؛ امّا ناگهان نداى « محمّد بن يونس بن عبدالرحمان » را شنيدم كه گفت : اى محمّد بن ابى‏عمير ! به ياد ايستادن در برابر محضر الهى باش . از اين ندا قوّت گرفتم و بر آنچه بر من رفت استقامت كردم و از اين بابت خداى بزرگ را شكر مى‏كنم . فضل بن شاذان مى‏گويد : بر اثر آن گرفتارى بيش از صدهزار درهم به او زيان وارد شد .

/ 380