از امام صادق عليهالسلام روايت شده : عابدى از عابدان بنىاسرائيل آن چنان عبادت كرده كه به سختى لاغر شد ، خداوند به پيامبر زمانش وحى كرد به او بگو : به عزّت و جلال و جبروتم سوگند ، اگر مرا آن چنان عبادت كنى كه به مانند چربى درون ديگ آب شوى ، از تو نمىپذيرم مگر به آن صورتى كه خودم معيّن كردهام به بندگى من برخيزى و از آن درى كه دستور دادهام وارد شوى .آرى ، عبادت واقعى ، عبادتى است كه براساس فرمانهاى الهى استوار باشد ، عبادت بىدستور و برنامههاى منهاى فرمان حق بدعت است و بدعت ضلالت است و اهل بدعت در آتشند[14] .
15 ـ سرپيچى از اهل بيت عليهمالسلام
ابى حمزه مىگويد : حضرت على بن الحسين عليهالسلام از ما پرسيد : برترين سرزمينها كدام است ؟ گفتم : خدا و رسول و فرزند رسول بهتر مىداند ، فرمود : بهترين مكانها بين ركن و مقام است ، اگر مردى به مانند نوح ، نهصد و پنجاه سال در آن مكان روز را به روزه و شب را به عبادت سپرى كند ؛ ولى عبادتش همراه پذيرش ولايت ما نباشد ، از عبادات خود بهرهاى نخواهد برد[15] .
16 ـ سبك شمردن نماز
ابوبصير مىگويد : به خاطر تسليت نسبت به شهادت حضرت صادق عليهالسلام با امحميده ملاقات كردم ، بس ام حميده گريه كرد من نيز از گريه او گريستم ، به من گفت :اگر به وقت شهادت امام حاضر بودى برنامه عجيبى مىديدى ، حضرت به هنگام انتقال از اين عالم ، ديده باز كرد و فرمود : بين من و هركس خويشاوندى هست در كنار من حاضر كنيد ، همه را حاضر كرديم ، رو به همه آنان فرمود : كسى كه نماز را سبك بشمارد به شفاعت ما نمىرسد[16] .
17 ـ ضايع كردن نماز
زراره مىگويد : از حضرت باقر عليهالسلام شنيدم كه فرمود : مردى وارد مسجد شد و در نماز خود آن چنان كه لازم بود سجود را رعايت نكرد ، پيامبر صلىاللهعليهوآلهفرمود : مانند كلاغ نوك به زمين زد ، اگر با اين وضع بميرد به دين محمّد نمرده است[17] .
18 ـ پيروى از طاغوت و محبّت بيجا به دنيا
امام صادق عليهالسلام مىفرمايد :عيسى بن مريم با يارانش بر شهرى گذشتند كه مردم آن كوچهها و خانهها مرده بودند .فرمود : اينان به سخط الهى دچار شدهاند ، اگر به مرگ طبيعى مرده بودند دفن مىشدند .ياران گفتند : علاقهمنديم داستان آنان را بدانيم . پروردگار به عيسى فرمود : با مردگان صحبت كن ، عيسى فرياد زد : اى اهل قريه ! يكى از كسانى كه مرده بود لبيك گفت . عيسى پرسيد داستان شما چيست ؟ گفت : در خوشى زيستيم و به بدبختى دچار هاويه شديم .عيسى پرسيد هاويه چيست ؟ آن مرد گفت : درياهايى از آتش كه در آن كوههايى از عذاب قرار دارد !