حضرت سجاد عليهالسلام فرمود : فرزندم محمد ، پس جابر آن حضرت را به آغوش گرفت و گفت : يا محمد ! محمّد رسول خدا تو را سلام رساند ، آن گاه به حضرت باقر عليهالسلامعرضه داشت : ضامن شفاعت من شويد ، حضرت پذيرفتند .جابر در بسيارى از غزوات رسول خدا صلىاللهعليهوآله حاضر بود و در غزوه صفين حضرت مولى الموحدين را همراهى كرد و لحظهاى از متابعت امام عارفان درنگ نكرد و پيوسته مردم را به محبت و عشق آن حضرت ترغيب مىنمود و در كوچه و بازار عبور كرده با صداى بلند مىخواند :« عَلِىٌّ خَيْرُ الْبَشَر فَمَنْ اَبى فَقَدْ كَفَر » على عليهالسلام بهترين بشر است پس كسى كه از او برگردد كافر است[553] .
541 ـ فاطمه زهرا عليهاالسلام
دختر گرامى نبى اسلام در شب بيستم جمادى الثانى به سال پنجم بعثت از مادرى بىنظير چون خديجه كبرى كه روايات بسيارى در مدحش از پيامبر و ائمه عليهمالسلام رسيده متولد شد .فاطمه عليهاالسلام براساس آيه تطهير داراى مقام عصمت و براساس آيات سوره انسان از نظر ايمان و عمل و اخلاق بر تمام زنان آفرينش يگانه و يكتاست .دختر رسول اسلام عليهاالسلام در دانش و بينش سرآمد زنان روزگار و در پيشگاه حضرت حق از اعتبار و ارزشى مافوق تمام اعتبارات و ارزشها برخوردار است .در مسئله ولادت آن جناب در روايات چنين آمده :پيامبر اسلام صلىاللهعليهوآله همراه على عليهالسلام و عمّار و حمزه و منذر و عباس و ديگر صحابه در ابطح نشسته بود ، ناگاه جبرييل به صورت اصلى خود در حالى كه بالهايش مشرق و مغرب را پُر كرده بود بر حضرت نازل شد و ندا داد : يا محمّد ! علىّ اعلى تو را سلام مىرساند و امر مىكند چهل شبانه روز از خديجه دورى كن .آن حضرت در آن چهل شبانه روز به امر حضرت ربّ العزّه روزها را روزه مىداشت و شبها را تا صبح به عبادت مشغول بود .در آن هنگام به خديجه مرضيه پيام داد كه نيامدن من نزد تو به دستور خداست ، بر خود گمان بد مبر كه خداوند عزيز روزى چند بار به وجود تو بر ملائكه مباهات مىنمايد ! !چون چهل شبانه روز تمام شد امين وحى نزد آن جناب آمد و عرضه داشت:خداوندت سلام مىرساند و مىفرمايد : براى تحفه و كرامت من مهيا شو ، پس ميكاييل بر آن حضرت نازل شد و طبقى آورد كه پارچهاى از سُندس بهشت روى آن بود و عرضه داشت : پروردگار مىفرمايد : امشب به اين طعام افطار كن ، على عليهالسلام مىفرمايد : در آن چهل شب هرگاه وقت افطار مىشد ، پيامبر صلىاللهعليهوآله اجازه مىدادند هركس بخواهد آن حضرت را ملاقات نمايد ولى در شب چهلم فرمود : يا على ! كنار در خانه بنشين و از ورود افراد ممانعت كن كه اين طعام بر غير من حرام است ، چون افطار شد طبق را گشود و در ميان آن خوشهاى از خرما و انگور و جامى از آب ديد ، به اندازه لازم ميل فرمود ، آن گاه جبرييل به آب بهشت دستش را شست سپس به آن جناب گفت : امشب وظيفه دارى به منزل خديجه بروى ، از آن طرف خديجه مىگويد : من در آن چهل شب با تنهايى ساختم ، چون شب مىرسيد درها را مىبستم و پرده را مىآويختم و چراغ را خاموش و پس از عبادت مىخوابيدم ، شب چهلم خوابيده بودم كه صداى در بلند شد ، برخاستم و گفتم :