99 ـ استغراق در حق - عرفان اسلامی جلد 13

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عرفان اسلامی - جلد 13

حسین انصاریان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید



رنگ از صورت عابد پريد ، زن پرسيد اين چه وضعى است . گفت : از خداوند مى‏ترسم ، زن گفت : واى بر تو ! بسيارى از مردم آرزو دارند به اينجايى كه تو آمدى بيايند .

گفت : اى زن ! من از خدا مى‏ترسم ، مال را به تو حلال كردم مرا رها كن بروم ، از نزد زن خارج شد در حالى كه بر خويش تأسف و حسرت مى‏خورد و سخت مى‏گريست !

زن را در دل ترسى شديد عارض شد و گفت : اين مرد اولين گناهى بود كه مى‏خواست مرتكب شود ، اين گونه به وحشت افتاد ؛ من سال‏هاست غرق در گناهم ، همان خدايى كه از عذابش او ترسيد ، خداى من هم هست ، بايد ترس من خيلى شديدتر از او باشد ؛ در همان حال توبه كرد و در را بست و جامه كهنه‏اى پوشيد و روى به عبادت آورد و پيش خود گفت : خدا اگر اين مرد را پيدا كنم ، به او پيشنهاد ازدواج مى‏دهم ، شايد با من ازدواج كند !

و من از اين طريق با معالم دين و معارف حق آشنا شوم و براى عبادتم كمك باشد .

بار و بنه خويش را برداشت و به قريه عابد رسيد ، از حال او پرسيد ، محلّش را نشان دادند ؛ نزد عابد آمد و داستان ملاقات آن روز خود را با آن مرد الهى گفت ، عابد فريادى زد و از دنيا رفت ، زن شديداً ناراحت شد . پرسيد از نزديكان او كسى هست كه نياز به ازدواج داشته باشد ؟ گفتند : برادرى دارد كه مرد خداست ولى از شدت تنگدستى قادر به ازدواج نيست ، زن حاضر شد با او ازدواج كند و خداوند بزرگ به آن مرد شايسته و زن بازگشته به حق پنج فرزند عطا كرد كه همه از تبليغ كنندگان دين خدا شدند !![104]

99 ـ استغراق در حق

در تفسير عرفانى «روح البيان» آمده است :

مردى دچار پا درد سخت شد ، طبيب گفت : اگر پايش را قطع نكنند ، براى او خطر جانى دارد ، مريض رضايت به قطع پا داد ، ولى به طبيب گفت : وقتى آماده قطع كردن شدى ، من ذكرى را شروع مى‏كنم از مرتبه سه به بعد مشغول قطع كردن شو . طبيب آمادگى خود را اعلام كرد ؛ مرد شروع به يا رب يا رب گفتن كرد ، در حال ذكر بود كه طبيب پايش را قطع كرد ، او هنوز مشغول ذكر بود ، به او خبر دادند كار طبيب تمام شد . گفت : پاى بريده را با احترام ببريد و در قبرستان دفن كنيد و علّت اين كه مى‏گويم به اين پاى بريده احترام كنيد ، براى اين است كه از ابتداى تكليف اين پاى من قدمى خلاف خدا برنداشته است ! ![105]

100 ـ شعور حيوانى

صاحب « راز آفرينش انسان » در مقاله نهم از كتاب خود مى‏گويد :

جاى شگفتى است كه در ميان اين همه انواع مختلف حيوانى كه بر روى كره ارض ظاهر شده‏اند ، اعم از آن‏ها كه فعلاً وجود دارند ، يا آن‏ها كه منقرض گرديده و نابود شده‏اند غير از شعور حيوانى هيچ‏گونه قواى دماغى ديگرى مشاهده نشده است ، تا ظهور شخص انسان ، از هيچ حيوانى اثرى بر جا نمانده است كه توانسته باشد قطعه سنگى را بتراشد ، يا ارقام را تا ده بشمرد يا اصلاً معنى رقم را فهميده باشد .

/ 380