66 ـ معناى رضا در كلام مولوى - عرفان اسلامی جلد 13

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عرفان اسلامی - جلد 13

حسین انصاریان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید



66 ـ معناى رضا در كلام مولوى

مولوى در توضيح مسئله رضا مى‏گويد :

بهلول به يك مرد الهى مى‏رسد و از او مى‏پرسد : در چه حالى ؟ مرا هم از حالت خود آگاه كن . آن مرد الهى مى‏گويد : شما از حال كسى مى‏پرسيد كه همواره جهان به مراد او مى‏گردد اين است حال من ، آن همه سيلاب‏ها و جويبارها و ستارگان فروزان طبق خواسته او حركت مى‏كنند ، زندگى و مرگ نمودهاى هستى مانند مأموران عالى رتبه او هستند كه كو به كو و نقطه به نقطه به حركت درآمده‏اند ، حال كسى را مى‏پرسى كه هرجا بخواهد دلدارى ، وهرجا كه بخواهد تبريك وتهنيت مى‏فرستد.

سالكان راه حق و حقيقت مطابق خواسته او سير مى‏كنند و درماندگان راه تكامل هم در دام او محبوسند ، هيچ دندانى بدون رضا و فرمان او در دهان كسى نمى‏جنبد و بدون ميل او برگى از درخت به زمين نمى‏افتد و بدون اراده او هيچ‏كس رهسپار ديار مرگ نمى‏گردد .

بهلول مى‏گويد : اى مرد الهى ! راست مى‏گويى ، از شكوه و حشمت و قيافه تو پيداست ، تو همان شخصى كه مى‏گويى ، بلكه صد مرتبه بالاتر ، ولى براى من هم چگونگى و علّت اين حالت شگفت‏انگيز روحى را روشن كن تا مردم با فضل و فضول پيشه‏گان هم از دل و جان اين وضع را كه توصيف كردى بپذيرند .

اگر گوينده كامل سفره حقايق را باز كند ، هرگونه غذا در سفره او پيدا خواهد شد ، تا هيچ ميهمانى بى‏غذا نماند و هركس خوراك شايسته خود را بخورد ، مانند قرآن كه داراى هفت بطن است و همه مردم از خاص و عام مى‏توانند غذاى روح خود را از آن هفت بطن دريابند .

آن مرد الهى گفت : اين مسئله پيش عموم مردم يقين است كه هستى پيرو امر الهى است ، هيچ برگى بدون قضا و حكم آن خداوند بزرگ بر زمين نمى‏افتد ، او خدايى است كه تا به غذا دستور ورود به گلو ندهد ، لقمه به گلو وارد نمى‏گردد .

جنبش و فعاليت تمايلات و مى‏خواهم‏ها كه زمام امور آدمى را به دست گرفته‏اند در مقابل امر آن خداى بى‏نياز رام و تسليم‏اند ، بدون فرمان ازلى نافذ خداوند ، امكان ندارد كه ذره‏اى در زمين و آسمان‏ها به حركت درآيد و يا چرخى به گردش آيد .

كيست كه بتواند همه رگ‏هاى درختان را بشمارد ؟ هيچ‏كس ؛ زيرا بى‏نهايت در گفتگوى محدود هرگز نمى‏گنجد . به طور خلاصه بگويم : هيچ كارى به جز با امر پروردگار صورت نمى‏گيرد . وقتى كه قضاى حق مورد رضاى بنده‏اش قرار گرفت ، در مقابل تمام فرمان‏هاى حق مانند يك بنده ناچيز مقهور اراده او مى‏گردد .

اين بندگى را از راه تكلّف و با انگيزه مزد و پاداش به دست نمى‏آورد ، بلكه طبيعت حيوانى خود را از دست داده ، طبع جديدى به دست آورده است كه به مقام بندگى نايل آمده است . او ديگر زندگى را براى خود نمى‏خواهد ، بلكه محكوم به حكم خداوند بى‏نظير است .

در هرجا دستور ازلى الهى راهى را معين كرده است ، چه زندگى و چه مرگ آن راه را خواهد رفت .

/ 380