امام باقر عليهالسلاممىفرمايد : از ديدن حال پدرم نتوانستم از گريه خوددارى كنم ، گريه كردم در حالى كه پدر مشغول فكر بود ، پس به من توجّه كرد و فرمود : پسرم !صحيفههايى كه عبادت اميرالمؤمنين در آن است به من بده ، آنها را به دست حضرت دادم ، مقدار كمى قرائت كرد ، سپس آن را گذاشت و در حال ناراحتى و غصّه فرمود : چه كسى قدرت عبادت على بن ابىطالب را دارد ؟ !عزيزان ! على عليهالسلام با آن كثرت عبادات ، كه در طاقت هيچ بشرى نيست ، در پيشگاه حضرت حق در نيمه شب ، هم چون مار گزيده به خود مىپيچيد و مىگفت : آه مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ وَبُعْدِ السَّفَرِ .واى بر من از كمى توشه و دورى سفر .اگر على عليهالسلام در برابر عظمت حق ، با داشتن آن همه عبادت بنالد و بگويد : آه از قلّت زاد ، ما بايد با اين اعمال ناقص و پر از رعبت خود بگوييم : آه من عدم الزاد ؛ بار خدايا ! ما چيزى نداريم .امّا با اين همه نبايد از كرم و رحمت و عنايت دوست نااميد بود كه حضرت يار ، همين عبادات ناقابل را كه به توفيق خود او ، انجام دادهايم با قيمت گران خواهد خريد ، ما بايد در همه لحظات در حال شكر او و عذرخواهى از جناب او باشيم[125] .
118 ـ دنيا تكيهگاهى پوشالى
در كتب تاريخ و اخبار آوردهاند :در عهد قديم بازرگانى بود بسيار متموّل و صاحب ثروت و اكثر اوقاتش مستغرق جمع مال و در فكر به دست آوردن ثروت بود .بعد از انقضاى مدّت اجلش روزى ملك موت به در خانه خواجه آمد و درب خانه را كوفت ، غلامان در گشودند . شخص مهيبى را ديدند . به او گفتند : كه را مىخواهى ؟ گفت :خواجه را . گفتند : خواجه از براى چون تو كسى بيرون نمىآيد برو . در را ببستند و رفتند .ديگر بار محكمتر از اوّل در كوفت ، اين مرتبه خواجهها رفتند و چماقها كشيدند كه تو كيستى كه اين چنين گستاخانه در مىكوبى و پاس عزّت خواجه نمىدارى ؟ گفت :من ملك موتم كه به قبض روح خواجه آمدهام . ملازمان از اين حرف متأثّر شده به خدمت خواجه آمده ماجرا به عرض وى رسانيدند . خواجه از استماع اين حرف بر خود لرزيد و گفت : برويد و به زبان خوش بگوييد كه شايد اشتباه كرده باشى و به قبض روح ديگرى مأمور باشى . رفتند و گفتند ، گفت : نه من غلط نمىكنم ، بگوييد آماده باشد . غلامان خبر آوردند . خواجه بيچاره غير تسليم چارهاى نديد و به جز تسليم علاجى نداشت ، به صندوقهاى زر و جواهر خطاب كرد : من از براى جمع شما عمر عزيز خود تلف كردم و سرمايه وجود و هستى خود باختم و براى شما به زحمت و رياضت هرچه تمامتر شبها به روز و روزها به شب رسانيدم ، حالا براى من چه مىكنيد و چه كمكى به من مىنماييد .