امام باقر عليهالسلام فرمود : بنده از خدا حاجتى مىخواهد كه اقتضا دارد دير يا زود برآورده شود سپس آن بنده دچار گناهى مىشود و خداى تبارك و تعالى به فرشته مأمور برآوردن حاجت مىفرمايد : حاجتش را اجابت مكن و او را از آن محروم دار ؛ زيرا خود را در معرض خشم من قرار داد و سزاوار محروميّت شد[50] .
46 ـ چرا عذاب نازل نمىشود ؟
حضرت رضا عليهالسلام فرمود : خداوند يك منادى دارد ، يك شب و روز فرياد مىزند : اى بندگان خدا ! از حركت به سوى نافرمانيها بايستيد ، بايستيد كه اگر چهارپايان چرنده و كودكان شيرخوار و پيران ركوع كننده نبودند ، عذابى بر شما فرو مىريخت كه نرم و كوبيده شويد[51] .
47 ـ صفات شيعيان
خثيمه جعفى مىگويد : به محضر حضرت صادق عليهالسلام مشرّف شدم در حالى كه قصد رفتن از مدينه و خداحافظى داشتم ، امام فرمود : دوستان ما را سلام برسان و آنان را به خويشتندارى از گناه سفارش كن و اين كه داراى آنان از فقيرشان دستگيرى كند و قدرتدار آنان از ضعيفشان حمايت داشته باشد و سالم آنان مريضشان را ببيند و زنده آنان مردگانشان را تشييع جنازه كنند و يكديگر را در خانههاشان ديدن نمايند؛ زيرا اين ديدار باعث حيات فرهنگ ماست ، خداوند مورد رحم قرار دهد آن بندهاى كه به زنده كردن امر ما اقدام نمايد . اى خثيمه ما بجز با عمل صالح شما در پيشگاه حق براى شما كارى نمىتوانيم انجام دهيم ، به ولايت ما نمىرسد مگر به ورع ، حسرت خورترين مردم در قيامت كسى است كه از عدل تعريف كند ؛ ولى خودش در اجراى آن نسبت به مردم تخلف كند[52] .
48 ـ نشانههاى ايمان
رسول خدا صلىاللهعليهوآله از گروهى از اصحابش سؤال كرد : كيستيد ؟ گفتند : مردمى مؤمن، فرمود : علامت ايمان شما چيست ؟ گفتند : صبر به هنگام بلاء، شكر به وقت خوشى ، رضا به هنگام قضاى الهى ، فرمود : به پروردگار كعبه قسم ! مؤمنيد[53] .
49 ـ درخت دين
پيامبر بزرگ صلىاللهعليهوآله فرمود : دوستم جبرئيل گفت : مَثَل دين مانند درخت ثابت است ، ايمان ريشه آن ، نماز رگهاى آن ، زكات آب آن ، روزه شاخه آن ، نيك خلقى برگ آن ، خوددارى از گناه ميوه آن و درخت بدون ميوه درخت نيست ، هم چنين ايمان ، بدون خوددارى ، از گناه ايمان نيست[54] .
50 ـ بالاترين كوشش
ابوبصير مىگويد : مردى به امام باقر عليهالسلام گفت : من در عمل ضعيفم و روزه هم كم دارم ، اما اميدم به اين است كه جز حلال نخورم ، امام فرمود : كدام كوشش بالاتر از حفظ شكم و شهوت از حرام است ؟[55] .
51 ـ مقام سكوت
زمانى كه فرزندان آدم و فرزندان فرزندانش زياد شدند در كنار او با هم سخن مىگفتند ولى آدم ساكت بود ، به او گفتند ؛ پدر چرا سخن نمىگويى ، پاسخ داد : فرزندانم زمانى كه خداوند بزرگ مرا از جوار رحمتش اخراج كرد با من قرارداد بست در زندگى دنيا سخن كم بگو تا به جوارم بازگردى[56] .