19 ـ دورى از طاغوت به خاطر ترس از خدا - عرفان اسلامی جلد 13

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عرفان اسلامی - جلد 13

حسین انصاریان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید



فرمود : چرا گرفتار آنجا شديد ؟ گفت : به خاطر دو گناه ، بندگى طاغوت و عشق به دنيا . فرمود : محبّت به دنيا تا كجا ؟ گفت : همانند كودكى كه به مادر عشق ورزد . تا دنيا به ما رو مى‏كرد خوشحال مى‏شديم ، تا از ما برمى‏گشت محزون مى‏گشتيم .

فرمود : پيروى شما از طاغوت چگونه بود ؟ عرضه داشت : از تمام برنامه‏ها و دستورهايش شنوايى داشتيم .

فرمود : تو چگونه به من جواب دادى ؟ گفت : بقيه اهل شهر دهانشان به وسيله دهانه‏بند و لجام آتشين بسته است و ملائكه غلاظ و شداد مواظب آنانند . من گرچه در بين آنان بودم ولى در عمل با آن‏ها نبودم ؛ امّا وقتى عذاب آمد مرا هم گرفت و فعلاً با مويى معلّقم و مى‏ترسم كه در آتش قرار بگيرم ! عيسى فرمود : خوابيدن در مزبله‏ها و خوردن نان جو ، در صورتى كه دين انسان براى انسان سالم بماند ، براى انسان آسان است .

البته آيات و رواياتى كه كيفر گناهان را بيان مى‏كند بيش از اين است ، شما مى‏توانيد مفصّل آن را در كتاب‏هاى «بحار الأنوار» ، «عقاب الأعمال» ، «الكافى» ، «محجّة البيضاء» ببينيد .

آرى ، وقتى انسان از طريق قرآن و روايات رسيده از منابع وحى ، از كيفر و عذاب گناهان آگاه مى‏شود ، به خوف شديدى دچار شده و اين خوف بهترين عامل بازدارنده انسان از گناه و وسيله‏اى براى تدارك خطاهاى گذشته است و اين همان خوفى است كه در قرآن و روايات به آن اشاره شده كه براى هر انسانى لازم و ضرورى است :

وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى * فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِىَ الْمَأْوَى .

و اما كسى كه از مقام و منزلت پروردگارش ترسيده و نفس را از هوا و هوس بازداشته است ؛ * پس بى‏ترديد جايگاهش بهشت است[18] .

19 ـ دورى از طاغوت به خاطر ترس از خدا

از « فضل بن ربيع » نقل است :

با هارون الرشيد به زيارت حج رفتم . هنگام شب كه من استراحت مى‏كردم صداى دق الباب شنيدم ، پرسيدم كيست ؟ پاسخ آمد : امير را اطاعت كن ، من با شتاب بيرون آمدم و او به راستى هارون بود !

گفتم : اى امير ! اگر كسى را به دنبالم مى‏فرستادى نزد تو مى‏آمدم . گفت :

هيجان مرا گرفته است كه فقط مردى خردمند مى‏تواند آن را فرو نشاند ؛ مردى را به من بنماى كه بتوانم از او سؤالى كنم .

گفتم : « سفيان بن عيينه » همين‏جاست ، گفت : مرا به نزد او راهنمايى كن ـ ما به طرف خانه او رفتيم من در زدم ، پرسيد : كيست كه در مى‏كوبد ؟ پاسخ دادم : از امير اطاعت كن او با شتاب بيرون آمد و گفت : اى امير ! اگر تو كسى از پى من مى‏فرستادى ، نزدت مى‏آمدم ، او گفت : ما براى امر مهمّى نزد تو آمديم ، آن‏گاه هارون زمانى با وى گفتگو كرد و سپس پرسيد : آيا تو به كسى بدهكارى ؟ وى پاسخ داد : آرى ، هارون گفت : عباسى بدهكارى‏هاى او را بپرداز .

/ 380