يكى از بزرگان شام از اميرالمؤمنين عليهالسلام پرسيد : بهترين مردم نزد خدا كيست ؟ فرمود : آن كه براى اخذ از همه ترس بيشتر دارد . ترس از مقام حق و عملاً به پرهيزكارى پاى بندتر است و نسبت به دنيا بىرغبتتر[351] .
342 ـ تا هر كجا كه خواهند منزل گزينند
امام باقر عليهالسلام فرمود : در ضمن آنچه خداوند با موسى مناجات فرمود اين بود : اى موسى ! به قوم خود بگو : تقرّب جويندگان به من به چيزى مانند گريستن از خوف من به من تقرب نخواهند جست و بندگان فرمانبردارم به چيزى چون پرهيز از محرّمات مرا بندگى نخواهند كرد و خود ساختگان و آراستگان براى ديدار من به چيزى چون زهد و بىرغبتى به دنيا ، خويشتن را نخواهند آراست .موسى عرض كرد : اى بهترين بخشندگان ! جزاى ايشان را چه خواهى داد ؟ فرمود :اما آنان كه به ريختن سرشك از ترس هيبت من به من تقرب جويند مقامشان در رفيق اعلى كه محل انبياست باشد و كسى را در اين مقام با آنها شركت نيست ! !واما پارسايانى كه با دورى از گناه مرا پرستيدند و به من تقرب جستند ، پس من همه مردم را بازجويى كنم و اعمال همه را باز رسم ، جز آنان كه نسبت به بازرسيشان شرم دارم و اما كسانى كه به زهد در دنيا و بىرغبتى به زايد بر هزينه زندگى به من تقرّب جستند ، پس بهشت را به جملگى بر ايشان ارزانى دارم تا هر كجا كه خواهند منزل گزينند ![352]
343 ـ بىقيمت
رسول گرامى اسلام صلىاللهعليهوآله به گوسفند مردهاى گذشت ، فرمود :مىبينيد كه اين گوسفند چگونه از نظر صاحبش افتاده و از شدت سبكى قيمتى برايش نيست . عرضه داشتند : آرى ، به همين خاطر هم هست كه صاحبش از آن دست برداشته .فرمود : به خدايى كه جانم در اختيار اوست ، اين دنيا در پيشگاه حضرت حق از اين گوسفند مرده ، نزد صاحبش بىارزشتر است ، اگر اين چنين دنيا به اندازه بال مگسى ارزش داشت ، به اندازه شربت آبى به كافر داده نمىشد ، از اين كه قسمتى از اين دنيا با تمام زرق و برقش در اختيار دشمنان اوست ، معلوم است در نزد حضرتش ارزشى ندارد ، براى آن دنيايى است كه به دستور خود او به دست آمده باشد و در راه او به خرج گذاشته شود به همين خاطر فرمود :الدُّنْيا مَلْعُونَةٌ مَلْعُونٌ ما فيها إلاّ ما كانَ لِلّهِ مِنْها .دنيا از نظر خدا مطرود است و آنچه در اوست نيز مطرود است ، مگر آنچه براى خداست .و نيز فرمود :الدُّنْيا سِجْنُ الْمُؤمِنِ وَجَنَّةُ الْكافِرِ .دنيا زندان مؤمن و بهشت كافر است[353] .
344 ـ آنچه به پسر داوود دادهاند از دست مىرود
سليمان با مركب حكومتى در حركت بود ، پرندگان بر سرش سايه داشتند ، اجنه و مردم از دو طرفش در حركت بودند ، به عابدى از عباد بنىاسرائيل گذشت ، عابد گفت :پسر داود ! به خدا قسم ، خداوند ملك عظيمى به تو عنايت كرده .سليمان فرمود : يك تسبيح در نامه عمل مؤمن بهتر است از ظواهرى كه به فرزند داود داده شده ، آنچه به پسر داود دادهاند از دست مىرود ، ولى تسبيح خدا در نامه انسان باقى مىماند[354] .