يكى درد و يكى درمان پسندد من از درمان و درد و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسندد يكى وصل و يكى هجران پسندد پسندم آنچه را جانان پسندد پسندم آنچه را جانان پسندد
گر كُشى و گر بخشى هرچه مىكنى خوب است گر نوازى از لطفم و رگدازى از قهرم دم به دم زنى برهم آن دو زلف خم در خم يوسف زمانى تو زبده جهانى تو دل به عشق ده زاهد دل فسردگى عيب است وه چه مىكند با دل ناله دردآلود در غمش بنال اى « فيض » ناله تو مرغوب است كشتن از تو مىزيبد بخشش از تو محبوب است هرچه مىكنى نيكوست التفات مطلوب است عالمى كنى ويران شيوه تو آشوب است هركه قدر تو دانست در غم تو يعقوب است حق به هيچ نستاند آن دلى كه معيوب است در غمش بنال اى « فيض » ناله تو مرغوب است در غمش بنال اى « فيض » ناله تو مرغوب است