آن گاه از دخالت در غنايم خوددارى فرمود ، مجاهدان ناراحت شدند و مؤمنان به سرزنش آنان پرداختند ، مشركان نيز زبان به طعن گشودند كه محمّد صلىاللهعليهوآلهجنگ و خونريزى و اسارت را در ماههاى حرام حلال شمرده آيه نازل شد كه :از تو درباره جنگ كردن در ماه حرام مىپرسند ، بگو : جنگ در آن گناه بزرگى است ، ولى جلوگيرى از راه خدا و گرايش مردم به فرهنگ حق و كفر ورزيدن نسبت به اللّه و هتك احترام مسجدالحرام و اخراج ساكنان آن در پيشگاه خدا مهمتر از آن است و ايجاد فتنه حتى از قتل بالاتر است . مشركان پيوسته با شما مىجنگند ، تا اگر بتوانند شما را از آيين خود برگردانند ولى كسى كه از دين حق برگردد و در حال كفر بميرد ، تمام اعمال نيك او در دنيا و آخرت بر باد مىرود و آنان اهل جهنّماند و هميشه در آن خواهند بود .پس از اين كه آيه مفصل بالا نازل شد عبداللّه بن جحش و همراهانش گفتند : ما براى درك ثواب ، در اين راه جهاد كردهايم و از رسول خدا صلىاللهعليهوآله پرسيدند : آيا اجر مجاهدان را دارند يا نه ؟ آيه شريفه إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَاجَرُوا نازل شد .راستى سر و كار گنهكاران با چه وجود مبارك و مقدس و غفور و ودود و كريم و رحيمى است ! چه اندازه بىانصافى مىخواهد كه انسان براى جبران گناهانش به درگاه رحمت او بازنگردد ! ![582]
568 ـ شاهدى ندارد بر گناهش شهادت دهد
معاويه بن وهب مىگويد : از حضرت صادق عليهالسلام شنيدم مىفرمود : به هنگامى كه عبد توبه خالص كند توبهاى كه بر آن استقامت ورزد ، محبوب خدا مىشود و در دنيا و آخرت در پوشش حضرت حق قرار مىگيرد ، عرضه داشتم : اين پوشش چگونه است ؟ فرمود :دو ملك نويسنده ، گناه را از گناه بندهاش فراموشى مىدهد و به جوارحش فرمان مىدهد معاصى بندهام را كتمان كنيد و به زمينهايى كه در آنها معصيت كرده وحى مىكند :گناهان بندهام را بپوشان ، پس وارد قيامت مىشود ، در حالى كه شاهدى ندارد بر گناهانش شهادت دهد ! ![583]
569 ـ حقيقتى عجيب در باب توبه
امام باقر عليهالسلام مىفرمايد :جوانى بود يهودى كه بسيارى از اوقات به محضر مبارك رسول الهى مشرف مىشود ، به اندازهاى كه حضرت او را به كارهاى ساده و آسان مىگماشت و وى را به دنبال بعضى از امور مىفرستاد و چه بسا به وسيله او براى قوم يهود جهت هدايت آنان نامه مىفرستاد .مدتى از آن جوان خبرى نشد ، رسول خدا صلىاللهعليهوآله از حالش جويا شد ، مردى به آن جناب عرضه داشت ، تا جايى كه اطلاع دارم بايد بيش از امروز زنده نماند چون به مرض سختى دچار آمده !حضرت ختمى مرتبت با عدهاى از اصحاب به ملاقات وى رفتند ، معنويت و كرامت و بركت و واقعيّت آن جناب چنان بود كه با هركس سخن مىگفتند جواب مىداد ، آن جوان را صدا زدند ، ديده گشود و عرضه داشت : « لبيك يا اباالقاسم » حضرت به او فرمود :