316 ـ آه از كمى توشه و طول سفر - عرفان اسلامی جلد 13

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عرفان اسلامی - جلد 13

حسین انصاریان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

316 ـ آه از كمى توشه و طول سفر

ضرار كه از دلباختگان اميرالمؤمنين عليه‏السلام بود مى‏گويد :

به خدا قسم كه اميرالمؤمنين را ديدم كه در محراب ايستاده ، نزد پروردگار خود تضرع و استغاثه مى‏كرد ، مانند كسى كه او را مار گزيده باشد و مى‏گريست ، مانند كسى كه مصيبت عظيمى به او رسيده باشد و گويا در گوش من است كه مكرر مى‏فرمود :

آه ، آه ، از كمى توشه و طول سفر و وحشت و تنهايى ؛ آه ، آه از عظمت شدت اهوالى كه ناچار بايد وارد آن ها شد[326] .

317 ـ مگو آن شيعه ماست

و از حضرت امام حسن عسكرى عليه‏السلام مروى است كه : مردى به رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آلهگفت :

فلانى به خانه همسايه نگاه مى‏كند و از ديدن نامحرم مضايقه ندارد ، آن حضرت خشمناك شده فرمود : بياوريد او را ، كسى گفت : يا رسول اللّه ! او از شيعه شماست و اعتقاد به نبوت شما و ولايت على دارد و از دشمنان شما بيزارى مى‏جويد . فرمود : مگو آن شيعه ماست ، پس به تحقيق دروغ مى‏گويد ، آگاه باش ! شيعه ما كسى است كه ما را در اعمال ما متابعت كند و آنچه ذكر كردى از اعمال ما نيست[327] .

318 ـ خانه‏اى دو در

از حضرت شيخ الانبيا وجود مقدس نوح مرويست كه مى‏فرمود : دنيا در نظر من ، همانند خانه‏اى دو در است كه از يكى داخل شدم و از ديگرى بيرون روم ، اين است حال كسى كه گفته‏اند : نزديك به دو هزار سال و كسرى طول عمر داشته ، وقتى نظر چنين بيدارى به دنيا چنين باشد ، واى به حال كسى كه با عمرى بسيار كم ، دل به دنيا بسته باشد ، آن چنان دلبستنى كه انگار ، جز دنيا جايى نيست و گويا يك در براى دنيا ، جز در ورود نبوده و براى اين منزل در خروجى نهاده نشده ! ![328]

319 ـ فضيل و آشتى باحق

فضيل كه به خاطر قدرت زياد و شغل كاروان زنى ، جوى از ترس و وحشت براى دولت عباسى فراهم آورده بود و امنيت جاده‏هاى تجارتى و مسافرتى را بهم ريخته بود ، عاشق زنى صاحب جمال گشت ، قسمتى از اموال به دست آورده را ، براى او مى‏فرستاد و گاهى براى كام‏جويى از او به نزديك خانه او مى‏رفت ، ولى زمينه دسترسى به آن زن برايش ميسر نمى‏گشت .

تصميمش براى رسيدن به وصال معشوقه سخت‏گير قطعى شد ، خانواده زن ، در ترس و وحشت بودند ، ولى از ضعف اراده و عدم توانايى ، چاره‏اى جز تسليم در برابر آن قدرت شيطانى ، در خود نمى‏ديدند .

كاروانى به وقت شب از نزديكى‏هاى محل زندگى فضيل ، در بيابان مرو يا باورد عبور مى‏كرد ، يكى از كاروانيان با صداى خوش ولى آميخته با حزن اين آيه را قرائت مى‏نمود :

أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللّهِ .

آيا براى اهل ايمان وقت آن نرسيده كه دل هايشان براى ياد خدا و قرآنى كه نازل شده ، نرم و فروتن شود ؟

آيه شريفه چون تيرى بود كه بر جان فضيل نشست ، گويى آيه كريمه به او گفت :

/ 380