88 ـ اين است شب ركوع و سجود - عرفان اسلامی جلد 13

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عرفان اسلامی - جلد 13

حسین انصاریان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید



اى برادر ! علّتى براى جدايى خلق از خدا جز حبّ دنيا و زينت آن نيست ؛ زيرا دنيا محل معاصى و گناهان است و عاقل كسى است كه عشق دنيا از دل پاك كند و از گناه به خدا توبه آرد و به آنچه او را به حق نزديك مى‏كند روى آرد[93] .

88 ـ اين است شب ركوع و سجود

درباره اويس قرنى نوشته‏اند :

چون شب مى‏رسيد مى‏گفت : اين است شب ركوع . آن گاه تمام شب را به ركوع مى‏گذراند و چون شب بعد مى‏آمد مى‏گفت : اين است شب سجود ، آن شب را به سجده بر عظمت دوست تمام مى‏كرد[94] .

89 ـ شب اصحاب پيامبر

مردى از اصحاب اميرالمؤمنين عليه‏السلام مى‏گويد :

نماز صبح را با امام خواندم ، پس از نماز از دست راست مردم رو كرد ، در حالى كه افسرده و دل شكسته بود ، آن قدر صبر كرد تا آفتاب طلوع كرد در حالى كه دست به دست مى‏زد گفت : من ياران پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله را ديده بودم ، امروز در بين شما چيزى كه شبيه آنان باشد نمى‏بينم ، آنان صبح مى‏كردند در حالى كه پريشان و ژوليده و گرد و غبارآلوده و زرد رنگ بودند [ كنايه از فعاليت شديد الهى و عبادت سنگين آنان ]شب را به سجده و قيام براى خدا بسر مى‏بردند ، كتاب خدا را آن طور كه بايد مى‏خواندند ، با قدم و پيشانى غرق در بندگى بودند ، هرگاه ذكر خدا مى‏گفتند همانند درخت در برابر باد از شدت اتصال به حق و مهابت حضرت او مضطرب مى‏شدند ، ديدگان آنان اشك مى‏ريخت ، آن چنان كه اشك آنان را لباسشان قطع مى‏كرد ( لباسشان خيس مى‏شد ) ، اما اطرافيان امام جمعيتى غافل و بى‏توجه بودند[95] .

90 ـ زندگانى مراقبان

يكى از شايستگان عباد خدا مى‏گويد : مسيرم به بعضى از كوه‏هاى بيت المقدس افتاد ، به يكى از وادى‏هاى آنجا فرود آمدم ، با صداى بلندى روبرو شدم ، صدايى كه در كوه مى‏پيچيد و كوه آن صدا را به طور واضح برگشت مى‏داد ، دنبال صدا رفتم ، به چمن‏زارى رسيدم كه درخت پيچيده‏اى در آن بود ، مردى را ديدم ايستاده و مرتب مى‏خواند :

يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً . . .

وَيُحَذِّرُكُمُ اللّهُ نَفْسَهُ وَاللّهُ رَؤوفٌ بِالْعِبَادِ .

روزى كه هر كس آنچه را از كار نيك انجام داده حاضر شده مى‏يابد . . و خدا شما را از [ عذاب ] خود برحذر مى‏دارد و خدا به بندگان مهربان است .

پشت‏سرش نشستم ، كلامش را گوش مى‏دادم ، مرتب اين آيه را مى‏خواند ، ناگهان ناله‏اى زد و غش كرد ، من فرياد زدم اندوه حسرت بر من از بدبختيم !!

منتظر شدم تا پس از ساعتى به هوش آمد ، شنيدم مى‏گفت : از برنامه دروغگويان به تو پناه مى‏برم ، از اعمال اهل بطالت و آنان كه عمر به بيهوده تلف مى‏كنند ، از روى‏گردانى اهل غفلت به تو پناهنده مى‏شوم .

/ 380