در حديث است كه : در روز قيامت ، شخصى را به ميزان حساب ، حاضر مىكنند كه در مدّت عمر خود ظاهرا اعمال نيكى انجام داده ، عملهاى او را به جناب حق عرضه مىكنند ، حضرت بارى ، هريك از اعمال او را به عيبى و تقصيرى برمىگرداند ، آنگاه دستور مىرسد كه آن عبد بايد به جهنّم برود ، يك موى از مژه چشم او پس از اذن حضرت حق عرضه مىدارد : خداوندا ! اين شخص در شبى از شبها ياد تقصيرات خود كرد و دلش سوخت و اشك ندامتش بر چهره جارى گشت به حدّى كه من در آن اشك غرق شدم ، خداوند مهربان به قيمت آن اشك از بندهاش بگذرد و او را از جهنّم نجات دهد[169] .
160 ـ تشبيه عمل به پارچه
از عطاى سلمى كه يكى از مشاهير اهل حال است نقل شده كه :در اوايل حال ، نساجى داشته و از آن شغل كسب معاش مىنموده .روزى پارچهاى بافت ، پارچهاى كه براى بافت آن وقت بسيار صرف كرده بود و نهايت دقّت را در آن به كار برده بود و اعتقاد داشت در نهايت محكمى و خوبى است .پارچه را به بازار مىبرد و به بزّازى كه متخصّص پارچه و قيمت بود ارائه مىكند ، بزّاز از قيمتى كه عطا در نظر داشت كمتر قيمت مىكند ؛ زيرا عيوبى در پارچه بود كه بزاز به آن اشاره مىكند در حالى كه آن عيوب از ديد عطا دور مانده بود .عطا پس از علم به عيوب ، در وسط بازار ، شروع مىكند به بلند گريه كردن ، بزّاز از كرده پشيمان مىشود و به عطا مىگويد : مرا ببخش به هر قيمتى كه مىخواهى از تو مىخرم ، عطا مىگويد : گريه من از كمى قيمت پارچه نيست ، بلكه از اين است كه من با وجود سعى بسيارى كه در بافت اين پارچه كردهام و به اعتقاد خود آن را بىعيب مىدانستم ، معيوب از آب در آمد و من از عيب آن غافل بودم ، شايد عملهاى من هم مثل اين پارچه پر از عيب باشد و چون روز قيامت به نظر خبير بصير برسد ، عيبهايش ظاهر گردد ، در حالى كه من از آن غافل بودم و آن روز چه كنم ؟![170]
161 ـ عمل را خالص كن
آيت اللّه بروجردى ، يكى از اعاظم علماى شيعه و فقهاى بزرگ مذهب بود ، شخصيّت ممتاز علمى و عملى ايشان باعث گشت كه در زمان وى ، حوزه علميه قم از چنان عظمتى برخوردار شود كه صداى دانش و مذهب شيعه به بسيارى از كشورها برسد .امام خمينى رحمهالله براى حضرت آيت اللّه بروجردى رحمهالله اهميّت و احترام خاصى قائل بودند .نقل مىكنند : يك روز عدّهاى از علماى بلاد در محضر آيت اللّه بروجردى جمع بودند ، در برابر ايشان صحبت از خدمات ارزنده آن جناب به ميان آمد و هركسى گوشهاى از برنامههاى پراهميّت ايشان را اعم از پربار كردن فقه ، عظمت دادن به حوزه ، چاپ كتب علمى ، تأسيس دار التّقريب ، ساختن مساجد و مدارس ، فرستادن مبلغ به ممالك خارجى ، گوشزد مىكرد و آن جناب با دقت به آن مسائل گوش مىدادند ، تنها پيرمرد عالمى كه اكثر حضار او را نمىشناختند و معلوم بود از گوشهاى از كشور به ديدن آن جناب آمده ساكت بود .