عجب بوى بدى دارد ، عيسى فرمود : عجب دندانهاى سفيدى در دهان اوست ، انگار مىخواست حواريون را از بدگويى از سگ منع كرده و به آنان تعليم دهد كه هميشه خوبىهاى خلق را بگوييد[462] .
450 ـ اگر توبه كند . . .
خداوند عزّوجل به موسى بن عمران فرمود : غيبت كننده اگر توبه كند آخرين كسى است كه وارد بهشت مىشود و اگر توبه نكند اول كسى است كه به آتش جهنم مىرود[463] .
451 ـ پس ستاره آفرين كجا شد ؟ !
غزالى مىگويد : جوانى شب هنگام به دامن زنى در آويخت ، زن گفت : حيا نمىكنى ؟گفت : از كه ؟ كه بجز ستارگان چشمك زن آسمان كسى چشم بر ما ندوخته است . زن گفت : پس ستاره آفرين كجا شد ؟ ! ![464]
452 ـ دروغ مىگويى
يكى پرسيد از رسول خدا صلىاللهعليهوآله كه رستگارى چيست ؟ گفت : اندر آن كه طاعت خداى تعالى كنى و رياى مردمان نكنى و گفت : روز قيامت يكى را بياورند و گويند :چه طاعت دارى ؟ گويد : جان خود اندر راه حق تعالى فدا كردهام تا اندر غزا مرا بكشتند ، گويند :دروغ گويى براى آن كردى تا گويند : فلان مرد مردانه است ، بگيريد و وى را به دوزخ بريد .ديگرى را بياورند و گويند : چه طاعت دارى ؟ گويد : هر چه داشتم به صدقه بدادم ، گويد : دروغ گويى براى آن بكردى تا بگويند : فلان مرد سخى است ، بگيريد وى را به دوزخ بريد .ديگرى را بياورند و گويند : چه طاعت دارى ؟ گويد : علم و قرآن بياموختم و رنج بسيار بردم ، گويند : دروغگويى ، براى آن آموختى تا گويند : فلان مرد عالم است ، بگيريد وى را به دوزخ ببريد[465] .
453 ـ ذرهاى ريا
رسول صلىاللهعليهوآله گفت : خداى نپذيرد كردارى كه اندر وى يك ذره ريا بود . معاذ همى گريست ، عمر گفت : چرا همى گريى ؟ گفت : از رسول صلىاللهعليهوآلهشنيدم اندك ريا شرك است و گفت : مرائى را روز قيامت ندا كنند و آواز دهند يا مرائى يا نابكار يا غدّار ! كردارت ضايع شد و مزدت باطل شد برو و مزد از آن كس طلب كن كه كار براى وى كردى[466] .
454 ـ چرا همى گريى ؟
شداد بن اوس گويد : رسول صلىاللهعليهوآله را ديدم كه همى گريست . گفتم :يا رسول اللّه ! چرا همى گريى ؟ گفت : همى ترسم كه امت من شرك آورند نه آن كه بت پرستند يا ماه و آفتاب ليكن عبادت بر او به ريا كنند[467] .
455 ـ حديثى عجيب در عبادت خالصانه
رسول صلىاللهعليهوآله گفت : چون حق تعالى زمين را بيافريد بلرزيد كوه را بيافريد تا وى را فروگرفت ملايك گفتند : هيچ چيز نيافريد حق تعالى قوىتر از كوه .پس آهن رابيافريد تا كوه راببريد ، گفتند : آهن قوىتر است ، آتش را بيافريد تا آهن را بگداخت ،پس آب را بيافريد تا آتش را بكشت ، پس باد را بفرمود تا آب را برجاى بداشت . پس ملايك خلاف كردند و گفتند :بپرسيم از حق تعالى كه چيست از آفريدههاى تو كه هيچ چيز از آن قوىتر نيست ؟ گفت : آدمى كه صدقه بدهد به دست راست كه دست چپ وى خبر ندارد ، هيچ آفريدهاى قوىتر از وى نيست و نيافريدهام[468] .