299 ـ مال خود را در چه راهى خرج كنم ؟ - عرفان اسلامی جلد 13

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عرفان اسلامی - جلد 13

حسین انصاریان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

299 ـ مال خود را در چه راهى خرج كنم ؟

شيخ طوسى در كتاب باعظمت « تهذيب » در حديث صحيحى از امام صادق عليه‏السلام روايت كرده كه :

شخصى به ديدن رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله آمد و گفت : من براى انجام حج حركت كردم اما به مقصد نرسيدم و از اين بهره بزرگ محروم شدم ، اكنون ثروت هنگفتى در اختيار من است ، مال خود را در چه برنامه‏اى خرج كنم تا تلافى حج شود و سودى همانند ثواب حج ببرم ؟

رسول اسلام صلى‏الله‏عليه‏و‏آله به او نگاهى كرد و فرمود : به كوه ابوقبيس بنگر ، اگر اين كوه برايت طلاى احمر شود و آن را در راه خدا خرج كنى به ثواب يك حاجى نخواهى رسيد ، حاجى به هنگام تدارك سفر هرچه از جاى بردارد و آنچه بر زمين بگذارد ، براى او ده حسنه نوشته مى‏شود و ده گناه بخشيده مى‏گردد و ده درجه به او مى‏رسد و همين كه سوار مركب گردد ، به هر گامى كه برمى‏دارد خداوند برايش به مثل آنچه گفتم مى‏نويسد[309] .

300 ـ تدارك خدا

محدث خبير ، صدوق بزرگوار در « من لا يحضره الفقيه » از طريق صحيح از كتاب حسن بن محجوب از كتاب محمّد بن قيس روايت كرده‏اند كه محمّد بن قيس مى‏گويد :

شنيدم از ابوجعفر محمّد بن على الباقر عليهماالسلام كه در مكه اين حديث را براى مردم مى‏فرمود :

پيامبر اسلام صلى‏الله‏عليه‏و‏آله نماز صبح را با مردم خواند ، سپس با آنان به گفتگو نشست تا آفتاب طلوع كرد ، مردم يك يك از مجلس برخاسته و رفتند بجز دو نفر يكى از انصار و يكى از اعراب باديه از طايفه ثقفى .

رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله به آن دو نفر فرمود : مى‏دانم شما را حاجتى است و آن پرسش از يك مسئله است ، اگر بخواهيد من قبل از سؤال شما به پاسخ اقدام كنم ، اگر نه بپرسيد تا به شما جواب بگويم .

گفتند : شما ما را خبر ده ؛ زيرا گفتن شما بدون پرسش ما بهتر چشم كور را روشنى است و از شك و ترديد دورتر و ايمان ما را نسبت به آنچه بايد مؤمن باشيم راسخ‏تر مى‏كند .

رسول اسلام صلى‏الله‏عليه‏و‏آله از آن مرد انصارى خواست تا نوبتش را به آن مرد بيابانى بدهد و فرمود : اى برادر انصارى ! شما نوبت خود را به دوستت واگذار ؛ زيرا تو از قومى هستى كه ديگران را برخود مقدم داشته و ايثار مى‏كنند .

در هر صورت آيا حاضرى او حاجتش را بر تو مقدم بدارد ، چون تو اهل شهرى و او از باديه ؛ مرد انصارى گفت : با كمال رغبت حاضرم .

رسول اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله روى به آن بيابان‏نشين كرد و فرمود : اما تو آمده‏اى از من درباره وضو و نماز بپرسى كه چه اندازه بهره دارد ، جوابش را گفت و سپس به مرد انصارى فرمود : اما پرسش تو درباره حج و عمره است كه براى آن چه اندازه ثواب قرار داده شده ، آگاه باش چون عزم حج كردى و توجهت به زيارت خانه حق قرار گرفت و خود را براى رفتن آماده كردى و بر مركب سوار شدى و به نام خدا آغاز سفر نمودى ، به هر قدمى كه مركب از زمين بر مى‏دارد و بر زمين مى‏گذارد ، خداى بزرگ براى تو حسنه‏اى نوشته و سيئه‏اى محو مى‏كند و همين كه احرام بستى و لبيك گفتى ، خداوند به هر لبيك ده حسنه قرار داده و ده سيئه دور مى‏كند .

/ 380