اميرالمؤمنين عليهالسلام مىفرمايد : عرضه داشتم :يا رَسُولَ اللّهِ ! وَذلِكَ فى سَلامَةٍ مِنْ دينى ؟ فَقالَ : فى سَلامَةٍ مِنْ دينِكَ .اى رسول خدا ! كشته شدنم در حال سالم بودن دينم انجام مىگيرد ؟ فرمود : آرى ، در عين سلامت دينت از دنيا مىروى[320] .
311 ـ برگذيدگان خلق
موسى بن عمران على نبينا و عليه السلام به پروردگار عرضه داشت : خداوندا !برگزيدگان از خلقت كيانند ؟پاسخ شنيد : آن كس كه داراى سخاوت بسيار است ، قول صادقانه دارد ، متواضعانه حركت مىكند ، كوه از جا كنده مىشود و اينگونه عبادم از راه من منحرف نمىگردند .عرضه داشت : كدام يك از بندگانت در دار قدس بر تو وارد مىشود ؟ خطاب رسيد :آنان كه به دنيا نظر ندارند ، اسرار دينشان فاش نمىشود ، بر حكومت خويش رشوه نمىگيرند ، حق در قلب آنان است ، صدق برزبانشان تجلى دارد ، اينان در دنيا زير پوشش من و در آخرت در دار قدس نزد من هستند[321] .
312 ـ اوضاع آخر الزمان
قمى ، در تفسير خود از پدرش از سليمان بن مسلم خشاب از عبداللّه بن جريح مكى از عطاء بن ابى رياح از عبداللّه بن عباس نقل كرده است : در حجة الوداع با پيامبر صلىاللهعليهوآله حج نموديم ، پيامبر صلىاللهعليهوآله درب كعبه را گرفته و با صورت خود به سوى ما توجه نموده و فرمود : شما را به علائم قيامت خبر ندهم ؟سلمان كه آنجا نزديكتر از همه به آن حضرت بود گفت : چرا يا رسول اللّه ، فرمود :از علائم قيامت ، ضايع كردن نماز و پيروى از شهوات و ميل به هواها و بزرگداشت مال و فروش دين به دنياست .آن گاه دل و اندرون مؤمن از آن منكراتى كه مىبيند و نمىتواند تغيير دهد ، هم چون نمك در آب گداخته و آب مىشود .سلمان عرض كرد : يا رسول اللّه ! اين برنامهها حتماً شدنى است ؟ فرمود : آرى سلمان ، سوگند به آن كه جانم به دست اوست ، در آن وقت فرماندهانى ستمگر و وزيرانى فاسق و عارفانى ظالم و امينانى خائن بر ايشان حكومت مىكنند .سلمان گفت : يا رسول اللّه ! اين شدنى است ؟ فرمود : آرى سلمان ، سوگند به آن كه جانم به دست اوست ، آن زمان بد ، خوب و خوب ، بد شده و خائن مورد امانت قرار گيرد و امين خيانت ورزد و دروغگو تصديق و راستگو تكذيب مىشود .سلمان گفت : يا رسول اللّه ! اين حتماً شدنى است ؟ فرمود : آرى سلمان ، سوگند به آن كه جانم به دست اوست ، آن زمان زن با شوهرش در تجارت شركت مىكند و باران در تابستان مىبارد !شرافتمندان به غضب مىآيند ، فقير اهانت مىشود ، بازارها نزديك مىشود ، آن وقت اين مىگويد چيزى نفروختهام ، آن مىگويد سودى نبردهام ، مىبينى همه مذمّت خدا مىكنند .