وقتى حاكم عراق ابو قلابه را براى تصدّى كرسى قضاى بغداد فرا خواند ، ابو قلابه دعوت حاكم را نپذيرفت و در پنهانى به سرزمين شام گريخت .قضا را در همان ايام قاضى شام از منصب خويش معزول شد و چون ابوقلابه از اين داستان خبر يافت احساس خطر كرد و از شام متوارى شد و هم چنان در بيابانها سرگردان بود تا به سرزمين يمامه درآمد و روزگارى دراز ، خويش را از انظار پوشيده داشت تا اوضاع دگرگون شد و خاطرش از خطر بياسود و بار ديگر آهنگ عراق كرد .يكى از دوستان گفت : چه بودى اگر منصب قضاى مسلمانان را مىپذيرفتى تا عدالت را در ميان ايشان بكار مىبستى و از اين رهگذر اجر و ثواب مىاندوختى ، ابوقلابه گفت :چون شناورى به دريا درافتد تا چند ياراى شنا كردن دارد[438] .
426 ـ فرزندم هلاك شد
عبدالرحمان بن حُجْيره به سال هفتادم هجرى به كرسى قضاى مصر بنشست چون پدرش از اين انتصاب خبر يافت گفت :إِنَّا لِلّهِ وإِنّا إِلَيهِ رَاجِعُونَ .ما مملوك خداييم و يقيناً به سوى او بازمىگرديم .فرزندم هلاك شد و خلق را نيز به مهلكه افكند[439] .
427 ـ دين خود را فروختهام
قاضى شريك در روزگار مهدى عباسى به اصرار او منصب قضا را پذيرفت ، نوبتى چند براى مطالبه ماهانه خود با صرّاف شهر سختگيرى كرد ، صرّاف گفت : تو در مقابل اين نقدينه قماش نفروختهاى كه چنين سخت مىگيرى .شريك گفت : اى مردم ! قسم به خدا كالايى گران بهاتر از قماش فروختهام ، اى مرد ! من در برابر اين نقدينه دين خود را فروختهام ! ![440]
428 ـ كدام عمل بالاتر است ؟
مردى مهار دابّه رسول خدا صلىاللهعليهوآله را گرفت و گفت : اى رسول خدا !كدام عمل بالاتر است ؟ حضرت فرمود : خوراندن غذا و دستگيرى از مستمندان و دردمندان و بيچارگان و سخن پاكيزه گفتن[441] .
429 ـ زينت ما باشيد
سليمان بن مهران مىگويد : بر حضرت صادق عليهالسلام وارد شدم عدهاى شيعه نزد آن حضرت بودند . شنيدم فرمود : زينت ما باشيد و موجب وهن ما نگرديد .با مردم سخن خوب بگوييد ، زبان را حفظ كنيد و زبان را از زيادى سخن و كلام قبيح نگهداريد[442] .
430 ـ كداميك بهتر است ؟
در روايت مهمّى آمده : از حضرت سجّاد عليهالسلام پرسيدند : كداميك از سكوت و كلام بهتر است ؟ حضرت فرمود :هر كدام را آفاتى است . وقتى هر دو از آفت سالم باشند گفتار از سكوت بهتر است .عرضه داشتند : چگونه ؟ فرمود : خداى عزوجل انبيا و اوصيا را به سكوت نفرستاد ، بلكه آمدند تا بگويند ، بهشت معلول سكوت نيست ، ولايت حق محصول سكوت نمىباشد ، با سكوت رهايى از جهنم معنا ندارد ، بلكه بهشت و آزادى از عذاب و كسب ولايت حق به سخن است[443] .