248 ـ پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله بر بالين مؤمنان - عرفان اسلامی جلد 13

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عرفان اسلامی - جلد 13

حسین انصاریان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید



چون حارث اين حديث را از امام على عليه‏السلامشنيد ، از خدمت او مرخص شد در حالى كه از شدت خشنودى دامن قباى او به زمين كشيده مى‏شد و مى‏گفت : ديگر مرا باكى نيست كه چه وقت مرگ به سراغم بيايد ![257]

248 ـ پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله بر بالين مؤمنان

در « الكافى » آمده كه : حضرت صادق عليه‏السلام فرمودند :

مؤمن در وقت مرگ چشمش اشك آلود مى‏شود ، آن وقتى است كه چشم او به پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله مى‏افتد ، آيا شما نديده‏ايد هرگاه كسى چشمش به محبوبى كه سال‏ها او را نديده بيفتد بى‏اختيار گريه مى‏كند[258] .

249 ـ با او مدارا كن

در « كشف الغمة » از حضرت باقر عليه‏السلام روايت شده كه فرمود :

حرام است روحى از جسدى مفارقت كند تا آن كه پنج تن آل عبا ، محمد و على و فاطمه و حسن و حسين عليهم‏السلام را نبيند ، اگر محتضر از دوستان آن‏ها باشد به ملك‏الموت مى‏گويند با او مدارا كن كه از مواليان ماست و اگر از دشمنان باشد مى‏گويند به او در قبض روح سخت‏گيرى كن ![259]

250 ـ عظمت ملكوت

در آسمان ملكى است به نام حزقائيل داراى هيجده هزار بال پر قدرت ، ما بين هر بال او تا بال ديگر پانصد سال راه ملكوتى است .

روزى به خاطرش گذشت آيا در فوق عرش چيزى هست ، خداوند قادر بال‏هاى او را دو چندان كرد و به او امر به پرواز فرمود ، آن ملك راه پريدن گرفت بيست هزار سال به سال‏هاى ملكوتى پريد بجايى نرسيد ، باز بال‏ها و قدرت او مضاعف شد و به امر حق به پريدن ادامه داد ، سى هزار سال ملكوتى ديگر پريد ولى به سر يك ستون از ستون‏هاى بى‏شمار عرش نرسيد ، خداوند عالم به او وحى كرد اگر تا قيامت دنبال پريدن خود را ادامه دهى به آخر يك قائمه عرش نخواهى رسيد ، ناگهان ملك فرياد زد :

سُبْحانَ رَبِّىَ الْأعْلى وَبِحَمْدِهِ[260] .

251 ـ بداند كه خودش را مسخره كرده

پيامبر اسلام صلى‏الله‏عليه‏و‏آله از حضرت احديت نقل مى‏كند كه فرمود : هرگاه من مطلع شوم بر دل مؤمن و بدانم كه او بندگى مرا دوست مى‏دارد و در اطاعت من ثابت و راسخ است ، من مباشر تقويم و سياست او مى‏شوم يعنى او را در نظر خلائق عزيز و محترم مى‏دارم و هيبت و سياست او را در نظر خلائق عزيز و محترم مى‏دارم و هيبت و سياست او را در دل مردم مى‏اندازم ، يا آن كه متكفل احوال او شده و جميع ما يحتاج او را از قليل و كثير و جليل و حقير ، در دنيا و آخرت برايش مقرر مى‏نمايم .

و هر كس در نماز مشغول به غير من باشد و از ياد من در غفلت بسر برد گويا به من استهزا كرده ولى بداند كه خودش را مسخره كرده و باعث شده از رحمت من دور بماند و نيز بايد بداند كه من چنين غافل و بى‏خبرى از حقايق نماز را در ديوان زيانكاران مى‏نويسم و در قيامت با اهل خسران محشور مى‏كنم[261] .

/ 380