گفت :تو فرزند زن سياه چهره بد زبانى ، حضرت فرمود : اگر راست مىگويى خدا مادرم را رحمت كند ، اگر دروغ مىگويى خدا تو را بيامرزد ، نصرانى از شدّت حلم و بردبارى حضرت مسلمان شد .خواجه به پيروى از اين حلم است كه وقتى در زمان قدرت و سطوت و وزارتش نامهاى برايش آمد ، در آن نامه به خواجه خطاب شده بود اى سگ ! پسر سگ ! آنجناب جواب نوشت اين موضوعى كه براى من نوشتهاى صحيح نيست ؛ زيرا سگ از حيوانات چهار پاست و پارس كننده و داراى ناخنهاى بزرگ است ولى من قامتم موزون ، پوستم روشن ، ناخنم كوتاه و داراى نطق و ضحكم و اين از امتيازات انسان است ، خواجه در جواب آن مرد يك كلمه زشت ننوشت ، به همين خاطر است كه علامه حلى آن بزرگ مرد جهان دانش در اجازهاش براى خواجه نوشت : شيخ ما خواجه طوسى برترين فرد اهل زمان در علوم عقليه و نقليه است ، در علوم فلسفى و احكام شرعى بر وفق مذهب اماميه داراى تأليفات زيادى است ، شريفترين كسى كه در اين زمان در اخلاق ديدهام اوست ، خداوند قبرش را نورانى كند[490] .
478 ـ حلم آيت اللّه اصفهانى
حضرت آيت اللّه العظمى سيد ابوالحسن اصفهانى از مراجع بزرگ تقليد و مقيم نجف اشرف بود ، از شاگردان آن جناب سه داستان در حلم و بردبارى و كرامت نفسش شنيدهام كه دانستنش براى همه سودمند است .1 ـ از هندوستان از آن حضرت عالمى فقيه و دانشمندى بصير جهت سرپرستى شيعيان آن سامان درخواست كردند ، سيد يكى از فضلاى نجف را خواست ، براى او اجازه مفصّلى در علم و دانش و فقه و بينش نوشت و از شيعيان آن سامان درخواست كرد كه وجود آن عالم بزرگ را مغتنم بشمارند ، آن عالم متن اجازه را خواند ، سپس با چهرهاى جدّى رو به سيد كرد و گفت : بدان كه من از جانب تو به بلاد هند مىروم اما اگر از من مسئله مرجع تقليد را بپرسند من ديگرى را براى مرجعيت معرفى مىكنم ؛ زيرا شما را اعلم نمىدانم !سيد با كمال متانت و بردبارى فرمودند ، من شما را جهت تبليغ اسلام و حلال و حرام خدا به هندوستان مىفرستم نه براى تبليغ شخصيت و مرجعيت خودم .اى خوش آن سر كه در او نشئه سودايى هست نيكبخت آن دل آشفته كه از روزن داغ مژده اى خار ره عشق كه اين شيفته را اجل اينك بسرم تاخته جان مىطلبد عشق بىجلوه حسنى نكشد ناز وجود يوسفى هست به هر جا كه زليخايى هست داغ آشوب از او بر دل شيدايى هست بر گلستان غمش چشم تمنّايى هست طرف دامانى اگر نيست كف پايى هست نا اميدش نكنم گر زتو ايمايى هست يوسفى هست به هر جا كه زليخايى هست يوسفى هست به هر جا كه زليخايى هست