79 ـ كى به فكر معاد مى‏افتيد ؟ - عرفان اسلامی جلد 13

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عرفان اسلامی - جلد 13

حسین انصاریان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید



با كسانى كه صبح و شام ، پروردگارشان را مى‏خوانند در حالى كه همواره خشنودى او را مى‏طلبند ، خود را پايدار و شكيبا دار و در طلب زينت و زيور زندگى دنيا ديدگانت [ از التفات ] به آنان [ به سوى ثروتمندان ]برنگردد و از كسى كه دلش را [ به سبب كفر و طغيانش ] از ياد خود غافل كرده‏ايم و از هواى نفسش پيروى كرده و كارش اسراف و زياده‏روى است ، اطاعت مكن .

در « تفسير برهان » از على بن ابراهيم روايت است كه اين آيه در برخورد يك متكبّر ثروتمند با سلمان نازل شد .

داستان از اين قرار است كه سلمان ، پوششى از پشم داشت كه از آن براى سفره و پوشش استفاده مى‏كرد روزى بود به شدّت گرم ، سلمان در آن پوشش پشمى عرق كرده بود ، مردى به نام عيينة بن حصين وارد بر پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله شد ، در حالى كه سلمان خدمت حضرت بود . فرياد زد : يا رسول اللّه ! وقتى ما بر تو وارد مى‏شويم اين مرد و هم‏نوعانش را از نزد خود بيرون كن ، پس از رفتن ما هركس را مى‏خواهى بپذير !!

براى اين گونه مردمان بى‏خبر از حقايق كه جز با ديد مادّى به جهان و حوادثش نمى‏نگرند و از عالم پر شكوه خلقت جز ظاهرى نمى‏بينند و همه چيز را با ترازوى مادّيگرى مى‏سنجند ، اين آيه نازل شد و ديد مادّى اين ظاهرپرستان را معلول غفلت دل آنان و فراموشى خدا دانست و اعلام كرد : اينان از خطّ حق خارجند و انسان نبايد از مردان الهى و پيروان راه عشق دست برداشته و با اينان همنشين و مصاحب گردد ، ارزش از آنِ رهروان طريق اوست ، گرچه دستشان از مال دنيا به كلّى تهى باشد[84] .

79 ـ كى به فكر معاد مى‏افتيد ؟

از حسن بصرى در حديثى روايت شده : اميرالمؤمنين عليه‏السلام وارد بازار بصره شد و ديد مردم مشغول خريد و فروشند ، پس به شدّت گريست ، سپس گفت : اى بندگان دنيا و عمله‏هاى دنياپرستان ، روز خود را كه به خريد و فروش تمام مى‏كنيد و شب را در رختخواب به صبح مى‏رسانيد و در خلال اين امور از آخرت غافل هستيد ، پس چه وقت براى آخرت زاد و توشه برمى‏داريد و كى به فكر معاد مى‏افتيد ؟!

  • هست اين دنيا چَه و عمرت رسن رشته عمر تو را ليل و نهار اژدها قبر است بُگشوده دهان مرگ باشد شير مست پر غرور مال دنيا انگبين و اهل آن از پى اين شهد زهرآلوده چند شهد نبود زهر جانفرساست اين مهر تابان نيستند اين دوستان زاهل دنيا تا توانى اى عزيز مى‏گريز و مى‏گريز و مى‏گريز[85]

  • روز و شب هستند موشان بى‏سخن پاره سازد لحظه لحظه تار تار منتظر تا پاره گردد ريسمان تا كشد جان تو را از تن به زور جمله زنبورند نى بل برغمان در جدل با ريش مالان اى لوند نوش نبود نيش درد افزاست اين دشمنانند اى برادر دشمنان مى‏گريز و مى‏گريز و مى‏گريز[85] مى‏گريز و مى‏گريز و مى‏گريز[85]

/ 380