564 ـ آنچه آرزو دارم مالك نيستم - عرفان اسلامی جلد 13

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عرفان اسلامی - جلد 13

حسین انصاریان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید



چون اين حكايت را گفت با چشم گريان خطاب به مردم كرد و فرمود : حيوانى با توجه به برخورد به يك خطر ، پس از يك سال امتناع از حركت داشت ، شما با ديدن اين همه ضرر گناه و زيان معصيت بازهم دست به گناه مى‏بريد و دامن به معصيت آلوده مى‏نماييد ؟ ! ![578]

564 ـ آنچه آرزو دارم مالك نيستم

به عيسى بن مريم گفتند : چگونه‏اى ؟ فرمود : آنچه را آرزو دارم مالك نيستم و بر هرچه مى‏ترسم قدرت دفعش را ندارم ، در عين حال مأمور به وظايف و تكاليفم و دستور دارم از منهيّات حق بپرهيزم ، پس كدام نيازمندى از من نيازمندتر است ؟ ![579]

565 ـ چگونه‏اى ؟

از اويس قرن پرسيدند : چگونه‏اى ؟ فرمود : چگونه است حال كسى كه وارد صبح مى‏شود نمى‏داند به شب مى‏رسد يا نه و چون وارد شب شود نمى‏داند به صبح مى‏رسد يا نه ؟ ![580]

566 ـ از حق شاكرم و از خود بيزار

ابوذر فرمود : صبح مى‏كنم در حالى كه از جناب حق شاكرم و از خود بيزار و شاكى ، رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود : آن كس كه صبح كند و همت و فكرش غير خدا باشد هر آينه از خاسران و از دور شدگان از رحمت خداست[581] .

567 ـ داستانى جالب

إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِى سَبِيلِ اللّهِ أُولئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَةَ اللّهِ وَاللّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ .

يقيناً كسانى كه ايمان آورده ، و آنان كه هجرت كرده و در راه خدا به جهاد برخاستند ، به رحمت خدا اميد دارند ؛ و خدا بسيار آمرزنده و مهربان است .

در مورد نزول اين آيه شريفه گفته‏اند :

قبل از وقوع واقعه بدر ، پيامبر بزرگ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله عبداللّه بن جَحش را خواست و نامه‏اى به او داد و حدود هشت نفر از مهاجران را همراه وى نمود و به او دستور داد پس از دو روز راه پيمودن نامه را بگشايد و بر اساس آن عمل كند .

عبداللّه پس از دو روز راه‏پيمايى نامه را گشود و چنين يافت : چون نامه را باز كردى تا نخله « زمين بين مكه و طائف » برو و در آنجا اوضاع قريش را زير نظر بگير و تمام جريان را به ما گزارش كن .

عبداللّه جريان را با دوستانش در ميان گذاشت و اضافه كرد : رسول الهى مرا از مجبور ساختن شما در اين مسير منع فرموده ، بنابراين هركس آماده شهادت است با من بيايد و ديگران بازگردند ، همه با او حركت كردند ، وقتى كه به نخله رسيدند به قافله‏اى از قريش برخورد كردند كه عمرو بن حضرمى در آن بود . چون روز آخر رجب يكى از ماه‏هاى حرام بود ، در مورد حمله به آن‏ها به مشورت نشستند .

عده‏اى گفتند :

اگر امروز دست از آنان برداريم وارد محيط حرم مى‏شوند ديگر نمى‏توان متعرض آن‏ها شد ، سرانجام شجاعانه به آنان حمله بردند و عمرو بن حضرمى را كشته و قافله او را با دو اسير به محضر رسول خدا آوردند .

پيامبر الهى به آنان فرمود :

من به شما دستور نداده بودم كه در ماه‏هاى حرام نبرد نكنيد ؟

/ 380