دوّم
طبيعت و امورى كه ذاتى اوست ، از حرارت گرسنگى و آتش تشنگى و سوز و شراره شهوات و آلام و امراض و كثرت حاجات كه انسانى نسبت به اين برنامهها ، چارهاى جز جلب منفعت و دفع ضرر ندارد ، برنامههايى كه يك چشم زدن به يك حالت نيست ، به طور دائم نفس انسان در برخورد با اين مسائل در مشقت و رنج و بلا و عذاب و گرفتارى و ناراحتى است و راحت انسان از اين امور ، جز به مرگ ميسر نخواهد بود !سوّم
قواعد عظيم و عجيب الهى است ، از احكام و حدود و اوامر و نواهى و بشارت و انذار ، تهديد و توبيخ ، رنج رمضان و مشقت بدن در قيام به واجبات و مبارزه با نفس به وقت اداى واجبات مالى و رنج سفر حج و مشقت كشيدن در وقت مهاجرت و زخم برداشتن در ميدان جهاد با كفر و مسائل ديگر از قبيل : ترك لذات حرام و اجتناب از شهوات و محرمات .چهارم
روبرو شدن با حكومت ستمگران ، آن زورگويانى كه خود را مالك رقاب مردم دانسته و بندگان حق را به زور به بردگى مىبرند كه اگر مطيع آنان بشوى ، جز همّ و غم و رنج و مشقت و ضايع كردن عمر و از همه بدتر ، غضب و انتقام و سخط حضرت حق را در پى ندارى و بين تو و طاعت حق حجابى بدتر از خدمت به دولت ستمگر نيست و اگر از اطاعت آنان ، شانه خالى كنى ظاهر زندگيت تباه و جز ناراحتى محصولى برايت نيست و از طرفى هم انسان در دنيا به تعاون و تمدن و سياست و رياست محتاج است ! !پنجم
نياز شديد به مواد و عناصر و اغذيه و اشربه و اطعمه و لباس و مسكن براى قوام بدن و اداره امور زندگى كه فراهم آوردنش در گرو كار طاقت فرسا و دويدن و عرق ريختن در شب و روز و ياد گرفتن صنعت و تجارت و كشاورزى و دامدارى و خريد و فروش و سر و كله زدن با مردم و گرفتار شدن به حرص و طمع براى جمع مال وحفظ آن از دستبرد رندان و آفات و عوارض است ، اين است حال و احوال و وضع و اوضاع ما و اكثر مردم روزگار و خلاصه فرزندان اين دنياى تنگ و تاريك ، آنان كه با اين همه آفات و بليّات و آلام و اسقام و امراض و رنجها و اختلافات و نزاعها و طوفانها و حوادث ، آرزوى ماندن و خوشى دارند ، يا ايمان به خدا و آخرت ندارند ، يا تصور مىكنند پس از مرگ خبرى نيست . در هر دو حالت ، هم چون كفار مردمى پست و غافل از حقيقتند. و اما آنان كه به آخرت و معاد و عظمت جهان ديگر و شرف و سرور اهلش و لذّت نيكبختان و نعمت و ملكت عالم بعد توجه دارند ، براى دلبستگى به دنيا و مغرور شدن به آن و آرزوى خلود ، در اين مجلس و دويدن دنبال تكاثر و تفاخر و رياست چه عذرى دارند ، بايد گفت : اينان در عقل دچار خلل و در ايمان و عقيده دچار فسادند و به فرموده قرآن .وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُم بِاللّهَ إِلاّ وَهُم مُشْرِكُونَ .و بيشترشان به خدا ايمان نمىآورند مگر آن كه [ براى او ] شريك قرار مىدهند[358] .