530 ـ بشارت سليمان نبى به پيامبر اسلام - عرفان اسلامی جلد 13

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عرفان اسلامی - جلد 13

حسین انصاریان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید



پس در اثناى اين كه او با اين حال بر بال مفارقت دنيا و دورى دوستان سوار است ناگاه اندوهى از اندوه‏هايش به او هجوم آورد ، پس زيركى‏ها و انديشه‏هاى او سرگردان مانده از كار بيفتد و رطوبت زبانش خشك شود و چه بسيار پاسخ پرسش مهمى را دانسته ولى از بيان آن عاجز و ناتوان است و چه بسيار آواز سخنى كه دل او را دردناك مى‏كند مى‏شنود ، ولى خود را كر مى‏نماياند و آن آواز يا سخن از بزرگى است كه او را احترام مى‏نموده يا از خردسالى كه به او مهربان بوده است .

به حقيقت مرگ را سختى‏هايى است كه دشوارتر است از آن كه همه آن‏ها بيان شود يا عقول مردم دنيا آن را درك كرده و بپذيرد[542] .

530 ـ بشارت سليمان نبى به پيامبر اسلام

كعب الاحبار مى‏گويد : سليمان در مسيرش به يمن به مدينه طيّبه رسيد ، به همراهانش گفت : اينجا شهر هجرت پيامبر آخر زمان است ، خوشا بحال كسى كه به او مؤمن شود و از وى پيروى كرده ، در تمام امور حيات به او اقتدا كند .

وقتى به مكّه گذشت گفت : پيامبر عربى از اين شهر به مدينه مى‏رود ، خداوند يارى كنندگانش را يارى دهد ، دور و نزديك در پيشگاه حضرت او در مسئله حق مساويند ، در راه حق از ملامت كنندگان باك ندارد .

گفتند : اى پسر داود ! دين او چيست ؟ فرمود : آيين حنيف .

پرسيدند : بين ما و او چه زمانى فاصله است ؟ فرمود : بيش از هزار سال ، من به شما بگويم و بر شما واجب است به ديگران برسانيد كه او آقاى همه انبيا و خاتم رسولان است و نامش در كتب انبيا ثبت است .

چون سليمان از مكه گذشت ، فرياد مكه به جانب حق برخاست ، خطاب رسيد سبب گريه‏ات چيست ؟ عرضه داشت: الهى ! تو بهتر مى‏دانى كه سليمان يكى از رسولان توست ، بر من گذشت و براى نماز و عبادت پياده نشد و به نزد من ذكر تو نگفت ، من دچار بت‏هاى بت پرستانم ، خداوند وحى فرمود : در آينده نزديك تو را از سجده كنندگان پُر كنم ، قرآن را در ابتداى امر در تو نازل كنم ، پيامبرى در كنار تو مبعوث كنم كه محبوب‏ترين پيامبران من است ، قومى را در تو قرار دهم كه مرا عبادت كنند ، واجباتى بر عبادم تكليف كنم كه براى انجامش در نزد تو با سرعت زياد به سويت بشتابند و در كنار تو ناله‏ها و ضجّه‏ها و نوبه‏ها به سويم برخيزد ، همانند ناله ناقه براى فرزندش و كبوتر براى جوجه‏اش ، دامنت را از بت و بت پرستى پاك كنم و تو را براى تمام جهانيان از بركت پيامبرم قبله سازم[543] .

` جاحظ ، دانشمند و اديب بسيار مشهور عرب در كتاب «البيان و التبيين» مى‏گويد :

قُسّ بن ساعده اَيادى از علما و حكماى بزرگ عصر جاهليّت بود ، در ميان مردم قسم خورد و گفت : در قسمم دروغگو نيستم ، براى خدا دينى است بهتر از دينى كه براى شماست .

او با آن كه رسول اسلام را درك نكرد ولى ايمان به او را در عصر جاهليت اعلام داشت ، مى‏گويند عمر درازى بر او گذشت ، نبى اسلام صلى‏الله‏عليه‏و‏آله را به اسم و نسب مى‏شناخت ، خبر بعثتش را به مردم بشارت مى‏داد ، اهل تقوا بود و مردم را به تقوا دعوت مى‏كرد ، مطالبى مى‏گفت كه عوام از درك آن مطالب عاجز بودند ، جز خواص از عقلا سخنانش را نمى‏فهميدند ، پيامبر بعد از ظهور رسالت و بعثتش به وى دعا كرد و فرمود :

/ 380