348 ـ حكايتى عجيب از اوضاع و احوال دنيا - عرفان اسلامی جلد 13

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عرفان اسلامی - جلد 13

حسین انصاریان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ملائكه را مى‏گويم به آنان درود فرستند و درختان براى آنان ميوه دهند و اثمار جنّت برآنان بريزد ، به نسيم زير عرش دستور مى‏دهم كوه‏ها از كافور و مشك با خود حمل كرده و با درخشش چشمگير بر او وارد كنند ، بين من و روحش پوششى نيست ، به وقت قبض روحش مى‏گويم : به آمدنت نزد من خوش آمدى و صفا آوردى ، با كرامت و بشارت و رحمت و رضوان به سويم حركت كن ، در جنات نعيم مقيم باش و در آنجا به طور ابد قرار بگير كه نزد من داراى اجر عظيمى ، اگر بينى ملائكه با او چه مى‏كنند ؟ يكى روحش را پس از مرگ مى‏گيرد ، ديگرى بخشش‏هايم را به او مى‏پردازد ! !

اينان از وقتى خدا را شناختند آن طور كه بايد از غذاهاى خوشمزه لذت نبردند و از وقتى به سيئات گذشته خود توجه كردند مصائب در آنان اثرى نكرد ، بر گناهانشان گريه مى‏كنند ، بر نفسشان سخت مى‏گيرند ، راحت اهل بهشت در مرگ و آخرت استراحتگاه بندگان من است ، مونسشان اشك چشم و جلوسشان با ملائكه دست راست و چپ است ، مناجاتشان با خدا است ، قلوبشان جريحه‏دار و مرتب مى‏پرسند چه وقت با رفتن از دار فنا به خانه بقا راحت مى‏شويم[357] .

348 ـ حكايتى عجيب از اوضاع و احوال دنيا

فيلسوف بزرگ ، صدر المتألهين ملا صدراى شيرازى ، در ضمن توضيح يكى از آيات سوره يس به نقل از «رسائل اخوان الصفا» گفتگوى دو رفيق را در زمينه برخوردشان به حال و وضع دنيا اين چنين نقل مى‏كند :

دوستى به يكى از دوستانش رسيد و از او پرسيد : حال و وضعت در اين دنيا چگونه است ؟

جواب داد : خوب است ، البته اگر از آفات و بليّاتش در امان بمانم ، به غير از خير و خوشى و عافيت ، اميد ديگرى از دنيا ندارم ، اين حال من است ، اكنون تو وضع خود را براى من بگو ، جواب داد : مى‏خواهى چه باشد ، حال كسى كه در اين خانه غربت گرفتار و فقير است ، براى جلب منفعت ، ضعيف و براى دفع ضرر ، ناتوان و بى‏قدرت است .

پرسيد : چگونه در اين حالى ؟ گفت : در اين دنيا در عذابيم ، ولى در قيافه دارنده نعمت ، دست بسته‏ايم ولى در شكل موجود آزاد ، مغروريم به صورت خوشبخت ، آزاد محترميم در شكل برده پست ، پنج حكومت بر ما حاكم است كه فشار اين پنج حكومت به سختى برگرده ماست ، احكام خود را بر ما جارى مى‏كنند ، بخواهيم يا نخواهيم .

دوستش گفت : از اين پنج حاكم و حكومتشان مرا خبر ده ، پاسخ داد : بشنو :

اوّل

جهان و اين فلك گردان است كه ما در درون او هم چون اسير زندانى ، محبوسيم .

انجم و ستارگانش به طور دائم در حركتند ، توقف و سكونى بر آنان نيست ، گاهى شب را با ظلمت و تاريكى‏اش براى ما مى‏آورند و زمانى روز را با نور و روشناييش ، زمانى تابستان را با حرارتش و وقتى زمستان را با سرمايش ، گاهى بادهاى تند و وزنده را پديدار مى‏كنند و زمانى ابر و باران و برق جهنده را ، وقتى صاعقه مهيب و زلزله ويران كننده و علل وحشت و گرفتگى ماه و خورشيد و زمانى قحطى و گرانى و دوره‏اى امراض كشنده حيوانات و وبا و زمانى جنگ و فتنه و بلا و وقتى غم و غصه دائمى كه از ضربه و ضرر و شر اين امور و اين همه تير بلا ، راه نجاتى جز مرگ نيست ! !

/ 380