549 ـ حق مؤمن بر مؤمن - عرفان اسلامی جلد 13

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عرفان اسلامی - جلد 13

حسین انصاریان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید



آنچه از حسنات و فضايل و كمالات و حقايق در على عليه‏السلام تجلى دارد در امامان بعد از او كه يازده فرزند اويند تجلّى دارد ، شما براى تماشاى چهره نورانى آن بزرگواران مى‏توانيد به كتب مربوطه مراجعه كنيد كه اين جزوه ناچيز استعداد بازگو كردن شخصيت والاى آنان را ندارد .

  • در حقيقت جان ندارد هركسى جانان ندارد كيست دلبر آن كه بى‏عشقش دلى تسكين نيابد مرتضى شاه ولايت شير يزدان زوج زهرا درد جسم است آن كه درمانش بود نزد طبيبان زانبيا و اوليا و اوصياى پاك دامن بى‏على فلك بشر غرق است در بحر طبيعت راستى بعد از قضاياى غدير از بهر احمد هر كه نشناسد على را جانشين وجدان ندارد

  • هركسى جانان ندارد در حقيقت جان ندارد كيست جانان آن كه بى‏مهرش كسى ايمان ندارد كاسمان بيّن چو رويش افسرى تابان ندارد درد روح الاّ تولاى على درمان ندارد كيست آن كه مرتضى را دست بر دامان ندارد كى به ساحل مى‏رسد كشتى كه كشتيبان ندارد هر كه نشناسد على را جانشين وجدان ندارد هر كه نشناسد على را جانشين وجدان ندارد

[563]

549 ـ حق مؤمن بر مؤمن

ابو المأمون حارثى مى‏گويد :

به حضرت صادق عليه‏السلام عرضه داشتم : حق مؤمن بر مؤمن چيست ؟

حضرت فرمود :

به راستى از حق مؤمن بر مؤمن اين است كه او قلباً دوست دارد و با او در مال همراهى نمايد و به جاى او از خانواده‏اش سرپرستى كند و بر كسى كه بر برادر مؤمنش ستم كرده به خاطر يارى برادرش بتازد تا ستمش دفع شود و اگر غنيمتى در مسلمانان دارد و برادرش حاضر نيست ، بهره او را دريافت كند و چون بميرد قبرش را زيارت نمايد ، به او ستم روا ندارد ، گولش نزند ، به او خيانت نورزد ، وى را در شدايد و غير شدايد وانگذارد ، او را تكذيب نكند ، به وى اف نگويد كه اگر حرف اف بگويد رابطه معنويش بريده شود ، هرگاه به او بگويد : دشمن منى ، كافر شود و هر زمان وى را متهم سازد، ايمان در دلش هم چون نمك در آب حل شود و از بين برود!![564]

550 ـ پس چگونه شيعه هستند ؟

محمد بن عجلان مى‏گويد :

در خدمت حضرت صادق عليه‏السلام بودم ، مردى وارد شد و سلام كرد ، آن حضرت از او پرسيد : برادرانى كه دنبال خود گذاردى چگونه‏اند ؟ آن مرد همشهريانش را ستود و به پاكى ياد كرد و از آنان تعريف زيادى نمود ، حضرت فرمود : ثروتمندان آنان از بينوايان چگونه ديدار كنند ؟ گفت : اندك ، فرمود : توانگرشان از نيازمندشان چه اندازه سركشى و بازرسى نمايد ؟ عرضه داشت : كم ، فرمود : پولدارشان از مستمندانشان چقدر دستگيرى كند ؟ جواب داد : شما اخلاقى را يادآورى مى‏كنيد كه بسيار كم است ، آن هم در مردمى كه ما داريم ، حضرت فرمود : پس تو چگونه معتقدى كه آنان به راستى شيعه هستند ؟ ! ![565]

551 ـ مادرت

امام صادق عليه‏السلام فرمود : مردى به محضر پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله آمد و عرضه داشت :

يا رسول اللّه ! به چه كسى نيكى كنم ؟ فرمود : مادرت . دوباره پرسيد : به كه نيكى كنم ؟

فرمود : مادرت . باز پرسيد : به كه خوبى كنم ؟ فرمود : مادرت . سپس پرسيد :

به چه كسى نيكى نمايم ؟ فرمود : پدرت[566] .

552 ـ برگرد نزد مادرت

جابر مى‏گويد : مردى به پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله گفت : جوان بانشاطى هستم و عاشق جهاد ولى مادرى دارم كه از جهت رفتن من ناراحت است ، فرمود : برگرد نزد مادرت ، به آن خدايى كه مرا به حق مبعوث كرد ، انس يك شب او به تو از جهاد يك سال در راه خدا براى تو بهتر است[567] .

/ 380