پيش بيا ، عرضه داشتم : ترس آن دارم كه ترك ادب شود و به خاطر ترك ادب كافر شوم ! !آن جناب فرمود : چون ما اذن دهيم ترك ادب نيست ، پس اندكى پيش رفتم در حالى كه از شدت ترس و هيبت بر خود مىلرزيدم .باز آن جناب فرمود : پيش بيا و من پيش رفتم تا نزديك آن حضرت رسيدم . فرمود :بنشين . عرض كردم : مىترسم ، فرمود : مترس بنشين ، من هم چون غلامى كه در مقابل مولايش بنشيند نشستم ، آن بزرگوار فرمود : راحت باش و چهار زانو بنشين كه تو زحمت كشيدهاى و پياده و پاى برهنه آمدهاى و بالجمله از آن جناب نسبت به اين بنده الطاف عظيمه و مكالمات لطيفه واقع شد كه اكثر آنرا فراموش نمودم ، چون از آن حالت به خود آمدم همان روز اسباب زيارت و تشرّف به سامرّا فراهم شد با آن كه مدّتى بود كه راه مسدود بود ، پس من با پاى برهنه و پياده به زيارت آن جناب مشرف شدم و شبى در روضه مقدّسه مكرر زيارت جامعه را خواندم و در اثناى راه كرامتهاى عظيمه و معجزات غريبه ظاهر شد ! !راستى ، مگر بدون اداى واجبات و به خصوص ترك محرّمات و منهاى تزكيه نفس و تجليه وجود ، مىتوان به مقام قرب رسيد و شيرينى وصال را چشيد ؟[452]
440 ـ دم عيسوى اوليا
فاضل تنكابنى مىگويد : در ابتداى امر كه هنوز آخوند ملا محمد تقى مجلسى شهرت كافى نداشت ، شخصى از ارادتمندان آن جناب نزد ايشان شكايت برد كه من همسايه بدى دارم و از سوء خلق او به تنگ آمدهام ، شبها دوستان نااهل خود را جمع كرده و تا صبح به شرابخوارى و لهو و لعب مشغولاند و آسايش مرا سلب كردهاند ، اگر ممكن است در اين زمينه علاجى كنيد ، ايشان فرمودند : امشب همه آنان را به خانهات به ميهمانى دعوت كن ، من نيز مىآيم شايد خداى تعالى بدين وسيله او را هدايت فرمايد .آن مرد ايشان را به مهمانى خواست ، همسايهاش كه سردسته اشرار و اوباش بود گفت :چه شد كه تو نيز به جرگه ما و حلقه ما درآمدى ؟ گفت : فعلاً چنين پيش آمده ، آنان از دعوتش به گرمى استقبال كردند ، پس آن شخص ، آخوند ملا محمد تقى را خبر كرد و آخوند پيش از همه آنان به خانه آن شخص رفت و در گوشهاى قرار گرفت !همين كه سردسته اوباش با دوستانش وارد شد و چشمش به آخوند افتاد كه در گوشهاى نشسته ناراحت شد ، چرا كه آخوند هم مسلك آنان نبود و وجودش باعث منغص شدن عيش آنان مىشد ، اما به حكم اجبار با دوستانش نشستند و براى اين كه آخوند را از آن مجلس براند سر صحبت را اين چنين باز كرد و گفت : راهى كه شما در پيش گرفتهايد بهتر است يا شيوهاى كه ما داريم ؟آخوند فرمود : براى روشن شدن اين مطلب بايد هر كدام خواص و لوازم كار خود را بيان كنيم تا ببينيم كدام يك از اين دو بهتر و خوشتر است ؟