320 ـ سعادت ابدى - عرفان اسلامی جلد 13

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عرفان اسلامی - جلد 13

حسین انصاریان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید



اى فضيل ! تا كى تو راه مردم زنى ؟ گاه آن آمد كه ما راه تو زنيم ، فضيل لحظه‏اى در آيه و در كار خود و در كار مردم و عاقبت برنامه انديشيد ، بيدار شد ، خجل و گريان روى به ويرانه نهاد ، كاروانى در آنجا اطراق داشت ، عده‏اى مى‏گفتند : برويم ، يكى مى‏گفت :

نتوان رفت كه فضيل بر سر راه است ! !

فضيل چون اين مسئله بشنيد ، فرياد زد : بشارت باد شما را كه آن دزد خطرناك و آن منبع شرّ با خدا آشتى كرد ، ديگر بيم راه نيست .

پس از آشتى با حق همه روزه ، روزه گرفت و به تدريج رضايت صاحبان مال را جلب كرد و عاقبت از عارفان و عاشقان و ناصحان شد و گروهى از نفس الهى او به مدار تربيت قرار گرفتند ! ![329]

320 ـ سعادت ابدى

در كتاب « اسرار معراج » اين حديث بسيار مهم و جالب و حيرت‏آور را مى‏خوانيم :

در زمان رسول گرامى اسلام صلى‏الله‏عليه‏و‏آله در شهر مدينه ، شخصى بود بسيار ظاهر الصلاح ، به طورى كه كسى در حق او در هيچ موردى ، گمان سوء و ظن خلاف نداشت .

شايد بسيارى از مردم در برخورد با او از وى طلب دعا مى‏كردند ، ولى او بدون توجه به ظاهر آراسته خويش ، در بعضى از شب‏ها به خانه مردم مدينه ، دستبرد مى‏زد ! !

شبى براى دزدى از ديوار خانه‏اى بالا رفت ، اثاث زيادى در آن خانه بود و در ميان خانه به غير از يك زن جوان تنها كسى نبود ، عجيب خوشحال شد كه امشب علاوه بر به چنگ آوردن مال فراوان ، در رختخواب عيش و عشرت هم شركت خواهم كرد .

همان طور كه در دل تاريكى بر سر ديوار ، منظره فريبنده اثاث خانه و چهره دلرباى زن را مى‏نگريست ، به فكر فرو رفت : دزدى تا كى ، ننگ تا چه مدت ، براى چه بايد زحمات انبيا و اوليا را از ياد برد ، عاقبت اين همه گناه و فساد چه خواهد شد ، مگر براى من مرگ و برزخ و قيامت و محاكمات الهيه نيست ، در پيشگاه حق و در دادگاه عدل ، جواب اين همه ظلم و جنايت را چگونه بايد داد ؟ ! !

آرى ، با ادامه اين اعمال به روزى خواهم رسيد كه براى من راه گريز و فرار از چنگال عدالت نخواهد بود ، آن روز پس از اتمام حجت حق ، مبتلا به غضب خداوندى مى‏شوم و از پس آن به زندان آتش خواهم افتاد و در آن صورت انتقام آلودگى‏هايم را پس خواهم داد ! !

پس از اندكى تأمل و فكر ، از دزدى و تجاوز به آن زن ، سخت پشيمان شد و با دست تهى به خانه بازگشت .

به وقت صبح خود را به لباس آراستگان و صلحا آراست و به مسجد به محضر مقدس رسول اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله آمد و در حضور آن جناب نشست !

ناگهان ديد ، زن صاحب خانه‏اى كه شب گذشته براى دزدى اثاث آن ، در نظر گرفته بود به محضر رسول اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله آمد ، عرضه داشت : اى رسول خدا ! زن بى‏شوهرى هستم همراه با ثروتى زياد ، پس از چند ازدواج ديگر قصد شوهر كردن نداشتم ، اما ديشب به نظرم رسيد كه دزدى به خانه‏ام راه پيدا كرده ، گر چه چيزى نبرده ، ولى مرا وحشت زده كرده ، از اين پس مى‏ترسم در تنهايى ادامه زندگى دهم ، اگر صلاح مى‏دانيد براى من همسرى انتخاب كنيد .

/ 380