در اين اثنا يكى از بزرگان افراد سالمند قريش به او گفت : برادرزاده در كنار اين شخص بنشين و جواب مسئله را براى او بيان كن ، سوگند به خداوند در هر مجلسى كه تو را در جمع ديگران مشاهده كردم ، كسى را فاضلتر و دانشورتر از تو باشد تاكنون نديدهام .قاسم گفت : به خدا قسم ! اگر زبانم را از بيخ و بن بركنند براى من محبوبتر از آن است كه درباره چيزى سخن بگويم كه بدان علم و آگاهى ندارم[515] .
503 ـ علم محدود
درباره حسن بن محمد بن شرف شاه استرآبادى چنين آوردهاند كه :روزى زنى بر او وارد شد و راجع به مسائل مشكل و پيچيده حيض و عادت ماهانه سؤالاتى مطرح ساخت ولى او نتوانست پاسخ دهد ، آن زن به حسن گفت : پتههاى عمامه تو به كمرت رسيده ، لكن از ايراد پاسخ به سؤال يك زن عاجز هستى ؟ حسن به او گفت :اى خاله ! اگر من پاسخ هر مسئلهاى را مىدانستم پتههاى عمامه من قعر زمين را نيز درمىنورديد و به ژرفاى آن راه مىيافت ! ![516]
504 ـ مسأله فتواها
يكى از فقهاى بزرگ را به خواب ديدند و از كيفيت حالش پرسيدند :جواب داد : دو چيز براى سرعت نجات من كمك كرد و گرنه مسئله فتواها مرا معطّل مىكرد : يكى نوشتن كتابى در دو هزار دليل بر حقانيت ولايت و خلافت بلافصل حضرت مولى الموحّدين و دوم زيارت حضرت سيدالشهدا عليهالسلام[517] .
505 ـ قول و عمل
سفيان بن عُيَيْنَه گفت : از دانش من ديگران چگونه بهرهمند شوند در حالى كه نفس من از آن منتفع نباشد و به آنچه مىگويم عمل نمىكنم ؟[518]
506 ـ خود را هلاك كردهاى
اميرالمؤمنين عليهالسلام از يك قاضى پرسيد : ناسخ و منسوخ قرآن و حديث را مىشناسى ؟قاضى گفت : نه ، حضرت هم فرمود : هم خود را هلاك كردهاى ، هم آنان را كه به فتوايت عمل مىكنند[519] .
507 ـ گذشت از خود
از بعضى عرفاى بزرگ پرسيدند : راه به سوى خدا كدام است ؟ جواب داد : دو قدم :قدمى بر سر نفس و قدمى بر سر دنيا . چون اين پاسخ به عارفى با معرفتتر و عاشقتر رسيد فرمود : آنچه را خدا كوتاه كرده طولانى كردند ، راه رسيدن به خدا يك قدم است و آن هم گذشت از خود كه دنيا به واسطه نفس حجاب بين عبد و حق مىشود[520] .
508 ـ ولى مستجاب نمىشود
رسول خدا صلىاللهعليهوآله فرمود : حتماً امر به معروف و نهى از منكر كنيد و گرنه بدان و اشرار بر شما مسلّط مىشوند ، در آن وقت خوبان شما دعا مىكنند ولى مستجاب نمىشود[521] .
509 ـ چارهاى نداريم
پيامبر اسلام صلىاللهعليهوآله فرمودند : در ميان كوچه و محل رفت و آمد مردم منشينيد ، مگر با رعايت سه خصلت :غَضُّ الْأَبصار وردُّ السّلام واِرْشادُ الضالّ .چشم فرو انداختن از حرام و سلام كردن به مردم و راهنمايى گمراهان[522] .